در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدحسن خدایی درباره نمایش کتابخانه نیمه شب: درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب» به کارگردانی محمد ملک‌شاهی تاب‌آوری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:39:17
درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب» به کارگردانی محمد ملک‌شاهی

تاب‌آوری در زمانه فردگرایی

نوشته محمدحسن خدایی

منتشر شده در مجله تخصصی فینیکس تورنتو

https://phoenixjournal.org/theatre-review-the-midnight-library/

استقبال از نمایش «کتابخانه نیمه‌شب» در سالن «ملک» شهر تهران‌ می‌تواند ... دیدن ادامه ›› نشانه‌ای فرهنگی باشد از وضعیت عمومی جامعه‌ای مستاصل که این روزها جوانان طبقه متوسط شهری‌اش در مواجهه با مصائب زندگی روزمره، بی‌دفاع به نظر می‌آیند و بسیاری از آنان توان حل‌وفصل تضادهای لاینحل عاملیت و ساختار را نداشته و ترجیح می‌دهند به توصیه‌های اصحاب روانشناسی پناه برده و با خود و جهان در صلح باشند و عدم موفقیت در عرصه‌های مختلف زندگی را فاجعه فرض نکنند. این خصلت جهان سرمایه‌داری است که برای همه مشکلات، راهکار دارد و آن را با انواع بسته‌بندی شیک و صد البته با قیمت مناسب به فروش می‌رساند. اما نکته اینجا است که توصیه‌های روانشناسانه که در کتاب، مجله، فیلم و تئاتر ارائه می‌شود، ریشه مشکلات زندگی را کمابیش فردی می‌داند و بنابراین راهکارش در رابطه با اصلاح امور، تقلیل‌گرایانه و گاه آسیب‌زا است. در این بین گویی خبر چندانی از باور به نقش ساختارهای اجتماعی در شکل‌گیری وضعیت پیش‌آمده نیست و «موفقیت» امری است فردی که بر مدار هوش، تحصیلات، شانس و سرمایه می‌چرخد و افراد را در صورت دل به کار دادن به کامیابی می‌رساند. بنابراین تماشاگرانی که به تماشای اجرایی چون «کتابخانه نیمه‌شب» می‌نشینند و در پایان و به وقت بیرون آمدن از سالن، احساس می‌کنند مسیر درست خوشبختی را یافته و «حال» خوشی دارند و قرار است با نگاهی مثبت به جهان، یک زندگی مبتنی بر عشق و دوستی بنا کرده و با خود و دیگران در صلح و آرامش باشند، در اکثر اوقات ناتوان از فهم سویه‌های تاریک و پنهان زندگی بوده و به راحتی از این مسائل ناگفته می‌گذرند و بعد از مدتی کوتاه و سپری شدن احساس خوش تماشای یک نمایش مثبت‌اندیش، بار دیگر فرجام کارشان گرفتار شدن در جشن بی‌معنایی و ضیافت ملال است. این تماشاگران با تغافل از کنار این حقیقت انکارنشدنی عبور می‌کنند که وضعیت یک فرد در جامعه، تابعی است از هستی‌شناسی اجتماعی‌اش‌ و مناسبات پیچیده‌ای که ساختارهای مادی جامعه بر او تحمیل می‌کند. از این منظر می‌توان با نگاهی به جامعه ایرانی به این جمع‌بندی جامعه‌شناختی رسید که استقبال از نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»، بی‌شک محصول طبیعی یک وضعیت غیرطبیعی دامنه‌دار در رابطه با نسبت فرد و اجتماع است. در این میان شنیدن گفتارهایی که مدعی‌اند بار دیگر با نمایشی «حال خوب‌کن» روبرو هستیم که با فرمی ساده و روایتی سرراست، نسخه حل مشکلات را در جیب دارد و می‌تواند همچون یک مشاور حرفه‌ای، حکمتِ خوبِ زیستن را در دوران سرگشتگی نمادها و به محاق رفتن معناها به ما متحیران تقدیم کند به واقع که کسالت‌بار و تا حدودی محنت‌زا است.
متن نمایشنامه را مجتبا گلستانی و نیما نافع نوشته‌اند که اقتباسی است از رمان عامه‌پسندی با همین عنوان. نویسندگان در همراهی با کارگردان نمایش، فضای انگلیسی رمان را به تهران معاصر انتقال داده‌اند تا همذات‌پنداری بیشتری ایجاد کنند. قصه نمایش به زندگی دختری جوان به نام «نورا حمزه‌لو» می‌پردازد که به تازگی دست به خودکشی زده اما بی‌آنکه مرده باشد این فرصت را یافته در ملاقات با مردی که «کاظمی» نام دارد و گویی مامور رسیدگی به انسان‌های بلاتکلیف میان مرگ و زندگی است، بار دیگر با رجوع به کتاب‌های کتابخانه‌ نیمه‌شب، یکی از سه شانس مواجهه با زندگی‌های نزیسته‌اش‌ را به چنگ آورده و موقعیت‌های تجربه‌نشده‌ را تجربه کند. از این باب می‌توان ایده مرکزی نویسنده‌ای چون «مت هیگ» بریتانیایی را در رمان پرفروشی چون «کتابخانه نیمه‌شب» بر مدار امکان امیدواری ناامیدان در جامعه مدرن شهری دانست. این دیدگاه فلسفی اینجا به شکلی بازنمایی می‌شود که دختر جوانی چون نورا حمزه‌لو که به تازگی دست به انتحار زده و مرگ را به تمامی درک نکرده، به زندگی بازگردد و تاب‌آوری خویش را در مواجهه با مصائب زندگی تقویت کند تا در صورت امکان مقهور مناسبات پرچالش خویش با دیگران نشود. رمان و به تبع آن، اجرا، برای خیل عظیمی از شهروندان افسرده‌حال این روزهای تهران، حاوی این پیام اخلاقی است که سرنوشت خویش را با تمامی کاستی‌ها و ناکامی‌ها پذیرا باشیم و به شکل فردی، به جنگ مشکلات ریز و درشت اجتماعی برویم و در صورت شکست، بجای رنج کشیدن، این شعار را زیر لب زمزمه کنیم که پذیرش وضعیت نابسامان کنونی با تمامی ناعادلانه بودن‌اش بهتر از خودکشی و مرگ است. اخلاقیات نمایش بر این اصل بنیادین استوار است که گریزی از تحمل رنج در جهان نیست اما می‌توان با نگاهی مثبت به این رنج، تاب‌آوری خود را تقویت کرد و گرفتار آسیب‌پذیری فزاینده در مواجهه با مشکلات پیدا و پنهان زندگی نشد. به هر حال تماشاگران جوان این نمایش وقتی چشم‌انداز روشنی برای آینده نمی‌بینند دلیلی ندارد با پیام اخلاقی‌‌اش مخالفت کرده و فی‌المثل همچون یک سوزه نئولیبرال از تلاش فردی برای بهبود شرایط کوتاه بیایند.
به لحاظ اجرایی تلاش شده فضای فانتزی روایت از طریق طراحی صحنه‌ باورپذیر شود. یک ساعت دیواری که مابین تعویض صحنه‌ها، عقربه‌هایش با سرعت می‌چرخد و گذر نامعمول زندگی سرگردان میان مرگ و زندگی را گوشزد می‌کند جلب توجه می‌کند. دری زرد رنگ که به فضای بیرون باز شده و ورود و خروج شخصیت مرد نمایش را ممکن می‌کند خلاقانه است. به دلیل نداشتن امکانات ماشینری در سالن تماشاخانه ملک، صحنه‌های رفت و برگشت مابین فضای کتابخانه و صحنه‌هایی که قرار است بازنمایی گذشته دختر باشد با کمک اجرایاران صورت می‌پذیرد که در بعضی اوقات به ریتم کار ضربه می‌زند. یکی از نقاط قوت نمایش، مربوط است به مهارت محمد شعبان‌پور در خلق موقعیت‌های متفاوت و متضاد دراماتیک. به طور مثال او در کتابخانه، «کاظمی» است و در صحنه‌های بعدی، شوهر، شاگرد و پدر دختری چون نورا. کیفیت بازی شعبان‌پور و تعاملی که مدام با تماشاچیان به وقت «کاظمی» بودن برقرار می‌کند توانسته به حال و هوای صمیمانه اجرا کمک شایانی برساند. حال آن‌که در سری جدید اجراهای این نمایش، مونا فرجاد به جای نیکی مظفری آمده و تا حدودی توانسته لحن جدی و گاه شوخ‌طبعانه نورا حمزه‌لو را به مخاطبان انتقال دهد. او بازیگر توانایی است و صحنه تئاتر را به خوبی می‌شناسد و می‌تواند از پس نقش دشوار نورا برآید.
در نهایت می‌توان این نکته را اضافه کرد که محمد ملک‌شاهی در اولین تجربه حرفه‌ای کارگردانی‌اش، توانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند و تماشاگران را با یک اجرای مفرح و گاه احساسات‌گرایانه تحت تاثیر قرار دهد. اما در تئاتر آن چیزی که اهمیت دارد بی‌گمان «فرم» است. اگر این حرف لوکاچ را پذیرا باشیم که در رابطه با اثر هنری مسئله اصلی نه محتوا که صورت است، اینجا و با نگاهی به نمایش «کتابخانه نیمه‌شب» می‌توان به این نتیجه رسید که فرم این اجرا چندان که باید پیشنهاد تازه‌ای برای تئاتر در ایران امروز ندارد و بازتولید همان مسیرهای موفقیت‌آمیز گذشته است آن هم با توجه به مخاطبان طبقه متوسطی تماشاخانه ملک. اجرا با استفاده از رمانی پرفروش و ایرانیزه‌ کردن‌اش، روح زمانه‌ای را بازتاب می‌دهد که در حال تسخیر تمام فضاهای اجتماعی است و آن چیزی نخواهد بود به غیر از آرمان فردی موفقیت و تاب‌آوری فردی در مقابل رنج و مصیبت در دوران سرمایه‌داری متاخر و گسترش بنیادگرایی مذهبی و سیاست هویت. در این کتابخانه نیمه‌شب، گویی هنوز شب تاریک جهان پدیدار نشده و همچنان می‌توان راه گریزی یافت و فردگرایانه اشک و لبخندی بر چهره تماشاگران نشاند و از یاد برد که دوران ما زمانه غیاب امر اجتماعی است.