در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عصر قلم: امیر هوشنگ ابتهاج یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت در خانواده‌ای بهایی، زاده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:51:14
امیر هوشنگ ابتهاج یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت در خانواده‌ای بهایی، زاده شد. پدرش آقاخان ابتهاج از پزشکان رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود و مادرش فاطمه رفعت نام داشت. پدربزرگ او «ابراهیم ابتهاج الملک» گرکانی و مادربزرگش اهل رشت بود. در زمانِ تسلّطِ جنگلی‌ها پدربزرگش را یک اسلام‌گرای تندرو به تحریکِ ملّایانِ قشریِ حامیِ روس با داس کشت.
هوشنگ ابتهاج دورهٔ تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد.
ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خون‌ریزی و جنگ و بحران شد ابتهاج شعری به نام (دیرست گالیا…) با اشاره به همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسائل سیاسی سرود.

زندگی ادبی
ابتهاج از نوجوانی به شعر گرایش ... دیدن ادامه ›› پیدا کرد.
نخستین مجموعه‌ شعرش به نام "نخستین نغمه‌ها" را در ۱۳۲۵ منتشر کرد.
تخلّص "سایه" را برگزید که بعدها به یکی از نام‌های شناخته‌شده شعر معاصر ایران تبدیل شد.
او شاعری بود که میان سنت و نوگرایی پلی ادبی زد؛ هم در قالب‌های کلاسیک (غزل، رباعی) شعر سروده و هم در شعر نو، خاصه با تأثیر از نیما یوشیج.

آثار مهم
نخستین نغمه‌ها (۱۳۲۵)
سراب (۱۳۳۰)
چند برگ از یلدا (شامل شعرهای نو)
یادگار خون سرو (اشعار سیاسی و اجتماعی)
تا صبح شب یلدا
تاسیان (منتخب آثار)
سیاه‌مشــــــــق (مجموعه‌ شعرهای کلاسیک)

فعالیت‌های موسیقایی
سال‌ها در رادیو ایران و دفتر موسیقی فعالیت کرد.
و با هنرمندانی چون محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان همکاری داشت، و بسیاری از اشعارش توسط شجریان و شهرام ناظری اجرا شده‌اند (مثلاً "ارغوان" و "سایه‌ها").

فعالیت سیاسی و اجتماعی
گرایش‌هایی به چپ و حزب توده داشت، هرچند بعدها فاصله گرفت.
در دوران حکومت پهلوی و پس از انقلاب، گاه تحت فشار سیاسی قرار گرفت.
مدتی در زندان جمهوری اسلامی (اوایل دهه ۶۰) بود، اما بعداً آزاد شد.
نگاهش به مسائل اجتماعی، شاعرانه، انسانی و رنج‌دیده بود، نه تند و حزبی.

مهاجرت و وفات
از دهه ۱۳۶۰ به آلمان مهاجرت کرد و در شهر کلن زندگی می‌کرد.
هوشنگ ابتهاج در ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ در سن ۹۴ سالگی در شهر کلن آلمان به علت نارسایی کلیه و کهولت سن درگذشت، و پیکر او صبح شنبه ۵ شهریور ۱۴۰۱ در باغ محتشم رشت به خاک سپرده شد.
به گفتهٔ خودش او هرچه‌قدر که به زندگی عشق می‌ورزید، به مرگ فکر نمی‌کرد.

جایگاه ادبی
هوشنگ ابتهاج از چهره‌های بی‌بدیل شعر معاصر ایران است. زبان و بیان او، چه در غزل‌های کلاسیک، چه در شعر نو، سرشار از عمق عاطفی، سادگی صیقل‌خورده، و بینش فلسفی و اجتماعی است. او شاعری بود که هم عاشقانه سرود، هم از درد وطن، هم از تنهایی انسان.

ارغوان
شاخه هم‌خون جدا مانده‌ی من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست هوا؟
یا گرفته‌ست هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است
آه، این سقف سیاه
آن‌چنان پایین است
که نفس را می‌گیرد از سینه‌ی من
اندر این خفقان‌خانه
چندین شب است
که چنانم کرده‌ست
روحِ برجی که فرو ریخته باشد در خود
اندر این گوشه‌ی خاموش فراموش‌شده
کَس ندانَد که چه می‌گذرد بر منِ نگون‌سار
ارغوان، این‌چه رازی‌ست که هر بار بهار
با عزای دل ما می‌آید؟
که زمین هر ساله سبز است
و این ساقه‌ی خشک
از چه‌رو سبز نمی‌شود؟
ارغوان
شاخه هم‌خون جدا مانده‌ی من
در کنار تو، تنها
خونِ من می‌چکد از شاخه‌ی تو
چند برگِ دگر از تو جدا شد امروز؟
چند برگ دگر از من؟
ارغوان
ارغوان
وقتِ رفتن شد باز
من و دل، تنها با سایه‌ها رفتیم
ارغوان
بی‌تو خون است، به دل ریشه‌ی‌ من

تحلیل کوتاه:
شعر «ارغوان» در ظاهر گفت‌وگویی‌ست با یک درخت، اما در واقع گفت‌وگویی‌ست با خود، با وطن، با تنهایی، با تبعید، و با خفقان.
ارغوان، درختی نمادین است: هم خون است، هم خاطره، هم تبار، هم وطن.
سایه در این شعر، در تبعید و تنهایی‌ست و شکاف میان خودش و "ارغوان" مثل شکاف تبعیدی با سرزمین مادری است.
سپهر و محمد فروزنده این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید