چه افیونیست غم
و چه افیونیست خو کردن به غم …
اینکه همهی لایههای متن را نفهمیدم، اصلا دلخورم نکرد ! چرا که متن ، سنگین و پیوسته بود و کلماتش گاهی از ذهنم پیشی میگرفتن اما روحم با حس و حال صحنه آشتی بود.
راستش ؛ هملت را در گوشهای میدیدم و اونچه در متن برایم جان میگرفت، گویی مساوات بود که در آینهی خویش خود را به تصویر می کشید ! این کلمات و حسها چنان درونی و ناب بودند که فقط خودش میتونست بر صحنه بدرخشه.
«تاریکی پنجم: افیلیا» و «تاریکی ششم: مزرع کلمات» بشدت منو تحت تاثیر قرار داد و دوسش داشتم
نور، چنان هنرمندانه طراحی شده بود که منو به خلسه میبرد.
موزیکِ متن خیلی دلچسب
طراحی صحنه، بینقص و همنوا با متن (زندهگانِ مُرده)
اجرا، مسلط، تمیز و خوشلحن، همچون شعر نو …
با احترام ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️