راستش من با دیده شک و تردید به دیدن نمایش رفتم.یعنی انتظارم با توجه به کست و کامنتها دیدن یک کار متوسط بود.حتی صحنه ابتدایی هم این گمان رو در من تقویت کرد تا اینکه از صحنه دوم و دیالوگهای قوام یافته و پینگ پونگی رد بدل شده کم کم فضای کار برام درگیرکننده تر شد. متن و نمایشنامه قوی با شخصیت پردازی های باورپذیر و ایجاد پیام نمایش در القا شک در دل تماشاگر نمایش شک(یک تمثیل) رو در پایان برام دیدنی و جذاب کرد. یک اجرای تمیز و بی آلایش و ساده که سادگی اش نه تنها آزاردهنده نیست که بسیار به هدف نمایش کمک میکنه. طراحی صحنه - موسیقی بجا و بازی های استاندارد همگی در خدمت به متن بکار گرفته شده اند. اگر نمایش های کلاسیک رو دوست دارید(اگه بشه اسم این کار رو کلاسیک گذاشت) قطعا از دیدن این کار راضی از سالن خارج شده و حتی درگیر مفهوم شک و تردید و خصوصا قضاوت تا مدتها هم میشید.
نکته دیگه ای که میخوام ذکر کنم و ازش لذت بردم رورانس بازیگران و عوامل در انتهای نمایش بود. کاش گروه های نمایشی به این درک میرسیدند که دیگه زمان پرگویی و تشکر و تقدیر از این و اون و حتی درخواست از تماشاگر برای نگارش نظر و نقد و دادن ستاره (شما بخوانید گدایی نظر مثبت) گذشته و چه خوب که تماشاگر بعد از دیدن کار در همان فضا و با همان اتمسفر از سالن خارج بشه و این تاثیر اتفاقا در تماشاگر تاتربین و بقول معروف سینه تاتر منجر به همان اتفاقی میشه که با سخن وری بیهوده در انتهای بعضی کارها حاصل نمیشه.
امتیاز 4 از 5