در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سحر بهروزیان درباره نمایش خانه وا ده: انقدر این فاجعه دردناک بود که من دیگه نمی تونم سوت بزنم! ماهم تو استخ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:49:11
انقدر این فاجعه دردناک بود که من دیگه نمی تونم سوت بزنم!
ماهم تو استخر خانواده در حال شنا کردن بودیم به خواست پدر ( جناب مساوات) ،ما هم تنیس ... دیدن ادامه ›› بازی کردیم شام خوردیم و یه جاهای داد زدیم که هستیم ولی صدامون شنیده نشد!
خان وا ده الان یا خان وا ده ١٠ سال پیش؟
چون اجرای قبل دیدم کاملاً غیر ارادی مقایسه ای صورت می گرفت ،اجرای قبل برام جذاب تر بود بازیها فرم و دیالوگ گویی جذاب تری داشتن و البته تغییرات کادر دور صحنه و استخر که اضافه شده بود ،هرچند که اجرای دیشب هم درخشان بود!
واقعیت یا خیال،عینیت یا رویا از شروع اجرا آغاز می شه صدای اعضای خانواده حین انجام کارهای روزمره شنیده می شه ولی وجود ندارن مخاطب باید تصویر سازی کنه، بچه ها توی صحنه هستن عین عروسک خیمه شب بازی فقط برای تایید سرشون تکون می خوره طراحی لباس و گریم به زیبایی هویت جنسی رو گرفته،شلوار و کت دامن، کفش های همسان، تنها گردنبدهای مروارید که با رتبه خانوادگی کوچیک تر می شد وجه تمایز زن و مرد هست!
کاراکترها هویت فردی هم ندارن ، اسم ندارن و با نقش خطاب قرار می گیرن نقشی که پدر حلقه اتصالشون هست!!
اعضای خانواده ماسکی روی صورت دارن که سییل ( نماد مردانگی و قدرت) ازش بیرون زده!
آنیما و آنیمونس شخصیتها با صدا و حرکات بدن به زیبایی نمایش داده شد.
انتخاب بازیگرهای مرد هوشمندی در تصور "زن" روی صحنه بود!
تعویض صحنه ها با سوت همراه دارن کاری می کنن اما ما تغییری نمی بینیم باید صحنه رو تصور کنیم!
پدری وسواسی با تیک عصبی ،انتقامجو با ذهنی بسته و دیکتاتوری که از نسل قبلش و مادرش بیشتر،یاد گرفته که خانواده از هرچیزی مهم تره با روش خودش می خواد اعضای خانواده رو خوشحال کنه، سر میز شام، میزی که وجود نداره فقط پایه هاش رو نمایش می دن تا گشتالتی شامش رو تصور کنیم، سعی می کنه اختلافات رو عادلانه حل کنه و نادیده گرفتن از همین جا آغاز می شه!
پسر بزرگ تصمیم به بیان "واقعیت" می گیره حتی به بهایی حذف شدن!
دیگه نمی خواد زندگی اش رو تصور کنه می خواد هیچ رو ببینه و مهم از اون فریادش بزنه،هواپیمایی که وجود نداره، استخری که وجود نداره، کادوهای تولدی که وجود ندارن!
تنها کادوی خودش واقعی و توپ و راکت تنیس!
در صحنه شنا ما حتی صدای آب رو می شنویم ولی واقعی نیست خیال!
بحران حضور در وهم با پذیرش خواهر بغرنج تر می شه و ناخواسته به همه اعضای خانواده سرایت می کنه تا جاییکه دیگه هویت نقشها هم وجود نداره و در هم ادغام می شن تصور اینکه کی پدر بود کی مادر خیلی سخت می شه دیگه نمی شه متمایزشون کرد، همه یک تن می شن و خانه وا ده تبدیل می شه به خانواده!
بازیها،نور و موسیقی خیل خوب و هماهنگ بود ولی مادر بزرگ یه چیز دیگه بود من رو یاد بازی هوتن شکیبا در نمایش دایی وانیا انداختن در نقش دایه :)
با سپاس از همه عوامل به خصوص جناب مساوات، بدرخشید♥️💫🙏🏻
پ ن: در اجرای دور اول اسماعیل گرجی نقش پسر بزرگ رو بازی می کرد با اینکه اون موقع نمی شناختمش ولی بازی فوق العاده اش تو خاطرم موند!
نخواندم اما ببینم بعد میخوانم.
۱۳ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید