در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
همراهان گرامی، اگر در روند اجرای برنامه‌های هنری در تاریخ امروز (دوشنبه ۸ اردیبهشت) تغییری رخ دهد، از سوی پشتیبانی تیوال با پیامک اطلاع‌رسانی خواهد شد. در غیر این صورت برنامه‌ها طبق روال برگزار خواهند شد و عدم حضور شما به منزله باطل شدن بلیت خواهد بود.
تیوال | مهرداد مختاریان درباره نمایش سوءتفاهم: عمو مهرداد: قلاب نمایش از اولین کلمه دیالوگ کیمیا جواهری مخاطب رو درگ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:44:57
عمو مهرداد:
قلاب نمایش از اولین کلمه دیالوگ کیمیا جواهری مخاطب رو درگیر نکرد

از حالت نگاه و ایستادن و نفسهاش درگیر کرد
تا یهو صدای قوی و محکمش همه رو به خودشون آورد
پینگ پنگ دیالوگها بین کیمیا و مهتاب باجلان شروع شد
دوتا صدای قوی و بیان تعلیم دیده که انگار با یه نمایش دیگه پشت صحنه خودشونو گرم کرده بودن حالا اومدن روبروی ما ایستادن

کیمیا وارد قلبمون و مهتاب وارد مغزمون شدن و ما شدیم این دوتا
بیان ، رزونانس و آرتیکولاسیون ، اکت ، بدن و زیست این دوتا کافی بود ... دیدن ادامه ›› که مسخمون کنه
که یهو صدای خش خش پای علیل طاها احمدی فوکوس کشید که یه خبری یه گوشه صحنه هست
طاها اومد رو صحنه
فهمیدیم که حسین برنامه ریزی سنگینی واسه صندلیهای سبک و ناخوش بوتیک کرده
یه زامبی مهربون خودشو کشید رو صحنه و ما دیدیم یه بازیگر دیگه که تمام بدن و سلولهاش رو وقف کار کرده و تا صحنه آخر قراره بدون دیالوگ ما رو با خودش کشون کشون ببره طاهاست

باورود محمد نیازی و آناهید ادبی پازل حسین تکمیل شد
یه هیبت بلند و شلاق خورده تیاتر وایساد جلومون که نگاهش مث دریل میرفت تو مخ و صداش عینهو مته مغزمون رو رزوه میکرد که هنر رو توی سلولهای خاکستریمون تزریق کنه
محمد نیازی با اون کراوات قرمزش که المانش بود هیکلی که عین چوب لباسی بابابزرگم بلند و محکم بود رو مث آب شاپالاق ریخت وسط زمین که همه ببینن بدن بازیگر تا چه حد میتونه منعطف باشه

آناهید ادبی که سرماخوردگیش هم حریف هنرش نشد با لرزشها و حس گیری ها و میمیک صدا و صورتش نشون داد ادبی ها همشون هنرمندن ، زیست رئال و صدای قدرتمند و حرکاتش روی صحنه کار نویسنده رو یکسره کرد که عاره ه ه ه ، اینه ه ه ه سوتفاهم

حسین کشفی اصل میدونست چی و کی رو بیاره تو بوتیک که فضا رو از اونی که بود برامون تنگ تر کنه ولی دلمون نخواد از جامون تا یکساعت تکون بخوریم تا مبادا حتی یه دیالوگ رو از دست بدیم
پکیج کاملی از هیچ ها به عنوان میزانسن
نشون میداد نیازی به آکسسوار زیادی نیست برای نگه داشتن تماشاچی روی صندلی
ممنون از همتون

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

بریم سر نقد

نقد اینکار سخته
با احترام و احتیاط اینکارو میکنم
توجه : نقد من ابدا ارزش این کار رو زیر سوال نمیبره و فقط نگاه و نظر منه به عنوان تماشاگر

اگه قصد دختر در شب اول یکسره کردن کار برخلاف نظر مادر هست ، چرا چای رو نگذاشت و بره و منتظر بمونه
اگر مرد چای رو رد میکرد پلن بعدی چی بود برای اون شب که فردایی هم وجود نداشت؟

مادر از کجا وارد شد و در مورد چای سوال کرد ؟ از بالاسر مرد ؟ بدون در زدن ؟ مگه در زیر پای مرد نبود ؟ یهو مادر از کجا بی هوا پیداش شد ؟؟؟؟

دو مدل مسموم کردن داریم
سریع
تدریجی
اگر مرد یهو نقش زمین شد یعنی سم سریع بوده که کارشو ساخته ، چرا باز پاشد رفت رو تخت که راحت بتونن حملش کنن از صحنه ببرنش بیرون ؟
اگر سم تدریجی عمل میکنه چرا غش کرد ، زیست رو ادامه میداد تا روی تخت و فضای دیالوگ میداد به خودش و مادر

منتظر صدای تقلای قاتلها و پرتاب جنازه مرد توی دریا بودیم !
چی شد ‌صداش میون صدای موجها ؟
مادر که رفت خودکشی کنه چی ؟
صدا !!!!! فرایند !!!!

زمان شب تا صبح که مادر و پسر از داستان خارج شدن و همسر مرد اومد دنبالش با چی نشون داده شد ؟ دختر که در حال دیالوگ گفتن بود همه این اتفاقات رخ داد
زمان ؟! نماد گذر زمان چی بود ؟

یه خاموشی و خروج دختر رو میدادید و مجدد ورود دختر و همسر پسر

غش کردن دوم
دختر از خستگی روح و جسم افتاد زمین
نباید یهو ولو میشد کف زمین مث لحظه مسموم شدن پسر
چون بعدش با صدای عروس پاشد
پس غش نبود ، استراحت بود
ناتوانی بود برای ادامه

غش کردن سوم
عروس توسط دختر به جایی از مسافرخونه برده شد
چرا دوباره غش ؟ نور میرفت و میومد و جای دختر عوض میشد که نماد تغییر وضعیت باشه

سه تا غش اونم یه شکل !!!!

عروس دوبار تهدید کرد که همین دستام میکشمت ، بار دوم گفت ببین دستام چه قدرتمنده ! ولی هیچ اکتی نکرد فقط تهدید از سر ترس بود ، در صورتیکه از نظر قدرت بدنی به خواهر سر بود یه تلاش یا اکت که توسط خواهر خنثی بشه کم بود اینجا

وقتی عروس داد زد عشق
چرا یهو خواهر منفعل شد ؟ بدون اتلاف وقت و دیالوگ مقدمه برای انفعال
مگه ما با شخصیت دختری که هیچ احساسی نداره طرف نیستیم ؟ پس اشک چی بود اون لحظه ؟ دیالوگ کم داشت تا به انفعال برسه . البته میدونم تاثیر لحظه ای بود ولی بازم زمان کم بود برای انفعال

اگر شخصیت کارگر میتونست حرف بزنه که در صحنه آخر زد ، پس چرا وقتی نصف شب پسر زنگ زد و کارگر اومد تو اتاقش هیچ دیالوگی نگفت و با سر حالت لال گفت چیکار داری ؟ میتونست یه دیالوگ بگه که خوف پسر رو تشدید کنه

اگر کارگر خدا بود که در جواب عروس گفت بله ، چرا از المان خود پسر که کراوات بود برای تموم کردن کار استفاده نکرد ؟ اون المان میتونست نقش سرانجام رو برای عروس داشته باشه که گریبانگیرش شد

گفتنیهایی هم دارم که انشالا در نشست دوستانه با عوامل مطرح خواهم کرد
خیلی ممنونم بابت نقد دقیقتون. فقط اگه امکانش هست گزینه خطر اسپویل رو بزنید برای اون عزیزانی که اجرا رو ندیدن و نمایشنامه آلبر کامو رو هم نخوندن.
۲۳ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید