عجیب بود. خیلی عجیب.توانایی جلال تهرانی در خلق یک اثر مدرن شاعرانه، با اختلاف بسیار زیاد از تمام آرتیست های ایرانی که میشناسم بالاتره.
اجرای در هم تنیده و نفسگیر بونکر دوم، از تمام اجراهای روی صحنه ی تئاتر ایران در طی حداقل ۵ سال اخیر،به جرئت و با اختلاف پیشرو تره و بهتره گفت اصلا قابل مقایسه نیست.
بونکر دوم به قدری جلوتر از زمانه حرف می زنه و پیش بینی میکنه که حیرت انگیزه.
جهان مخلوق جلال تهرانی در بونکر اول،خنجر میکشه و در بونکر دوم شاعر میشه.
در هم بافتن کلمات و نورها و بازی ها و موسیقی ، طوری روی صحنه اتفاق میفته که گویی یک نقاش در همان لحظه داره رنگهاشو روی بوم میذاره و هر ثانیه به نیروی ذات قلم و به فرمانش نقش جدیدی خلق میکنه و بعد دوباره اون رو در پس نقش دیگری محو میکنه. جوری اتفاق میفته که گویی یک شاعر در همان لحظه، داره شعر میگه. جوری که یک موسیقیدان در همان لحظه داره موسیقی میسازه.
به نظر شخصی من جلال تهرانی در بونکر دوم قدرت و شناخت خودش از زیر و بم شاعرانگی رو جوری به رخ میکشه که میدان خالی میشه.
به زبانصریح،بونکر دوم،هنر است در غایت.
خوشحالم که شانس داشتم که ببینمش چون تقریبا مطمئنم که دیگه چنین اثر بی نقصی حداقل فعلا نخواهم دید.