من خیلی طرفدار این دست افکار و کارهایی که ملقمه ای از همه چیز هستن نیستم، مثلا شما تو این کار بحث عقده، ناخوداگاه، طرحواره، سایه و ... رو در کنار حدیث پیامبر، در کنار اشاره به قران، در کنار رقص سما و اشاره به عرفان ایرانی اسلامی، در کنار کلام سعدی، با کمی اشاره به فلسفه یین و یانگ و اموزه های شرق دور و نبم نگاهی به هند رو در کنار هم می بینید، حقیقت من به این نوع نگاه خوشبین نیستم، شاید در اولین نظر گفته شه ک این مسایل با هم بی ارتباط نیستن ولی من شخصا از طرفداران روانشناسی مدرن و نتیجه گیری بر اساس کارهای بالینی و پژوهشی قابل نقد و بررسیم تا این دست حرفها که ما در فرهنگ عمیق دینی یا عرفانیم تمام حرفهای مورد نیاز رو داریم، بله ممکنه حرفهای درستیم گفته شده باشه اما از نظر من این فضا به سدت الوده به جهل و خرافه یا حداقل افکاری هست که زمانه و شرایط اونها گذشته، البته بحث ادبیات واقعا جداست، اما من فکر می کنم سعدی و حافظ و مولانا خوندن یک حظ شخصی هست و فضای درمان و روانشناسی یک بحث علمی و جدی و آمیختن این فضاها با هم اشتباه، البته این نظر شخصی بنده هست و چیزی از ارزش کار قشنگ و فکر شده دوستان کم نمی کنه، با ارزوی موفقیت و درخشش بیشتر اقای تفتی و گروه خوبشون