در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدحسن خدایی درباره نمایش گورکن: درباره نمایش «گورکن» به نویسندگی و کارگردانی علی‌محمد کاظم‌نیا قبرکن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:05:08
درباره نمایش «گورکن» به نویسندگی و کارگردانی
علی‌محمد کاظم‌نیا
قبرکن‌ها؛ گورخواب‌ها
نوشته محمدحسن خدایی
شاید بزرگترین کاستی اجرایی چون «گورکن» را بتوان در نسبتی که با «رئالیسم» برقرار می‌کند دانست. به دیگر سخن، روایتی که علی‌محمد کاظم‌نیا تدارک دیده، نمی‌تواند یک «کلیت» منسجم بسازد که رابطه‌ دیالکتیکی مابین امر کلی و امر جزئی، امر عقلی و امر حسّی، امر اجتماعی و امر فردی را عیان کند. بنابراین با اجرایی روبرو هستیم که به لحاظ شکلی، توان و بالقوه‌گی روایت کردن یک دوره تاریخی مشخص را ندارد و نمی‌تواند آن را برای مخاطبان خویش تعین بخشد. همچنان‌که اجرا از خلق شخصیت‌هایی ناتوان است که ترکیبی خلاقانه از امر تیپیکال و فردیت باشند و بازنمایی‌کننده یک وضعیت تکین تاریخی. اجرا فاقد شخصیت‌هایی است که علاوه بر داشتن فردیت منحصر به فرد در زندگی شخصی، اتصالی هم داشته باشند با شخصیت‌های تیپیکالی که یادآور یک دوره تاریخی‌ مشخص هستند. پس جای تعجب نخواهد بود که شخصیت «گورکن» با بازی بهرام ابراهیمی، چندان که باید برای تماشاگران جذاب و باورپذیر نمی‌شود و شوربختانه این امکان را نمی‌یابد نماینده یک دوره تاریخی و یک موقعیت جغرافیایی بخصوص باشد. البته استفاده از نام‌های غربی اینجا هم گشاده‌دستانه بکار گرفته شده و قرار است یادآور یک سرزمین غربی باشد؛ ... دیدن ادامه ›› چیزی شبیه امریکای معاصر. اما نتیجه کار نوعی التقاط محافظه‌کارانه است که معلوم نیست به چه زمان و مکان مشخص در این امریکای مورد نظر اشاره دارد. بدن‌هایی که بازنمایی می‌شود کمابیش ژست‌های زندگی روزمره اینجا و اکنونی ما را اجرا می‌کنند و در این مسیر، موفقیت چندانی هم نصیب نمی‌برند. اوج این مسئله وقتی اتفاق می‌افتد که گورکن با گورخواب بر سر خریدن روزنامه با یکدیگر اختلاف دارند. از روزنامه‌های داخلی چون شرق، اعتماد و همشهری گرفته تا روزنامه واشینگتن پست امریکایی، بر زبان آورده شده و در نهایت انتخاب گورخواب به هنگام خروج از سالن سه شهرزاد روزنامه «رسالت» وطنی است. پس مشاهده می‌شود که چگونه این رویکرد التقاطی در استفاده از همه چیز، ریشه بر تیشه رئالیسم زده و نمایش «گورکن» را به تقلایی سترون و ملالت‌بار میان وضعیت‌های سیاسی و اجتماعی نامربوط به هم بدل کرده است.
طراحی صحنه کمینه‌گرایانه است و اشیا چندانی بر صحنه مشاهده نمی‌شود. گورستان، بیش از آن‌که از طریق فضاسازی تعین مادی یابد، ناگزیر در انبوه کلمات گورکن برساخته می‌شود. فی‌المثل چند نوار سفید یک قبر مستطیل شکل را از محیط اطراف متمایز کرده است. گورکن و دستیار جوانش با بازی دانیال ابراهیمی، بر گرد این قبر مشغول کار بوده و بار روایت بر مدار آماده‌سازی یک قبر می‌چرخد. البته اجرا نتوانسته مسئله مرگ، آیین خاکسپاری و هر آن‌چه که می‌توانست در این رابطه جذاب و دراماتیک باشد را اجراپذیر کند. حتی حضور شخصیت عجیب و غریبی که معلوم می‌شود از فرط فقر، شب‌ را در قبرهایی می‌خوابد که هنوز کسی در آن دفن نشده است، آن‌چنان که باید نمی‌تواند گره از کار این اجرا باز کند. کافی است به تجربه‌‌های موفقی که قبل از این به مسئله مرگ و گورستان در تئاتر و سینمای ایران شده نیم‌نگاهی بیندازیم، آثاری چون فیلم «خواب تلخ» محسن امیریوسفی یا نمایش «اهل قبور» حسین کیانی که توانسته‌اند از یک منظر تازه، به فضاهای این چنینی بپردازند و موجب رضایت مخاطبان خویش شوند. شوربختانه نمایش گورکن در این زمینه حرف تازه‌ای ندارد و به لحاظ فرمال هم پیشنهاد خلاقانه‌ای را به این روزهای تئاتر ما ارائه نمی‌کند. اجرایی است که گویا شتاب‌زده تولید شده و بر صحنه آمده و ناگزیر زود هم فراموش خواهد شد. به هر حال در طول تاریخ بشر، مواجهه با مرگ و همچنین صنعت پر سود دفن مردگان و برگزاری آیین‌های خاکسپاری، واجد امکان‌هایی برای روایت کردن و خلق وضعیت‌های نامکشوف بوده است. علی‌محمد کاظم‌نیا در مقام نویسنده، طراح و کارگردان از ظرفیت‌ها با تغافل گذر کرده و بار سنگین اجرای خویش را بر دوش هنرمند باتجربه‌ای چون بهرام ابراهیمی قرار داده و الحق و الانصاف، این بازیگر باتجربه از هیچ کوششی برای موفقیت این اجرا فرو گذار نبوده است. اما در نهایت می‌توان گفت ماحصل این تقلا و تمنا، نمایشی است که استراتژی اجرایی و زیباشناسی مشخصی ندارد. همچنان‌که نمی‌تواند معضل اجتماعی چون گورخوابی را به امری دراماتیک بدل کرده و آن را همچون یک سلاح برای نقد مسببان فقر فراگیر آدمیان بکار برد. نمایش گورکن می‌تواند بهتر از این باشد اگر که به مانند وودی آلن توان شوخی کردن با مرگ را بیش از این در چنته داشته باشد.