در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سپیده حسینی درباره نمایش شیزوفرنی: اقا ما دیشب رفتیم سانس ویژه ی نمایشو ببینیم هم به خاطر اینکه ایندفه دق
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:18:49
اقا ما دیشب رفتیم سانس ویژه ی نمایشو ببینیم هم به خاطر اینکه ایندفه دقیق تر ببینم و ردیف های جلو رو باشم و هم پای نقد و بررسیش بشینم ببینم چه دری از دانش به روم وا میشه که ماشالا انقدر منتقدین سنگ تموم گذاشتن ما فقط درهای دانش رو زنگ زدیم در رفتیم هیچکدومم وا نشدن😂🤦
میتونم بگم اگر خود بنده به جای اونا راجع ب نمایش حرف میزدم،حرف بیشتری برای گفتن داشتم(grandious delusionیا هذیان بزرگ منشی نیست حقیقته😂)
سعی میکنیم از کل به جز بریم:
کلیت نمایش ترکیب سه عنصر بسیار کلیدیه:موسیقی،روانپزشکی و نمایش
تو این نمایش ب جرأت میگم اگر موسیقی نبود هشتاد درصد کار از دست میرفت! چرا که خود نوازندگان و خواننده هم اکت داشت چ با صدا و چه تصویر و همین تاثیرپذیری مخاطب رو بیشتر میکرد!
نمایشنامه به شدت نکته بین و علمی و دقیق بود و چه زیبا مثل انیمیشن روح و یا درون بیرون، مسایل فلسفی روانشناختی رو در قالب و طنز و ساده شده بیان کرده بود..تو این نمایشنامه هیچ پرسوناژی بی دلیل آورده نشده و هیچ دیالوگی بیهوده نیست..همه و همه دلیل ... دیدن ادامه ›› و منطق دارن
تمام هذیان های بیمار نمودی بود از سه چیز(هذیان خودش نوعی مکانیسم دفاعیه ک سعی داره فقدان هارو ب صورت اغراق شده ازبین ببره!):سرگردانی_سرکوب جنسی_حس گناه و تحقیرشدگی
هانا رایش و هیتلر نماد پدر و مادر سرکوبگر فردند
معلم نماد نظام اموزشی پر از استرس،خشک و خشنه و لوازم التحریر نماد انتقال اون اضطراب (مکانیسم دفاعی جابجایی)به اجزای دیگه ست ک هرکدوم از آن هاهم چه زیبا ادا شده بودند
بیماران روانپزشکی مخصوصا با سرکوب های جنسی متعدد،هذیان هایی به صورت دیدن آلات جنسی در اجسام (تراش مونثه و مداد و خودکار مذکر)ک این تفکر ابتدا در بچه های سه تا شیش سال شکل میگیره و در نقاشی هاشون میبینیم! و یا بعدا ب صورت تحقیر شدگی بروز میکنه مثل وقتیکه جرات نمیکنه ب زن زیبارو(مالنا)نزدیک بشه و یا پیامکهای تکراری عاشقانه متعدد سرگردان ک نمودی بود از سرگردانی عواطف خود فرد و..
صحنه کاملا عریان بود ک همانم جا دارد تفسیر شود!
عده ای بازیگر در چپ و راست صحنه ک ب سختی دیده میشوند قرار گرفته اند ک گاهن ری اکشن نشان میدهند ب دیالوگها و یا تک تک از پاراوان رد میشوند و مرکز صحنه ک قابل دید است می آیند و یا برعکس
ی شیزوفرن شخصیت از هم گسیخته ای داره ولی در کل شخصیت متشکل از سه جز هست«هوشیار، نیمه هوشیار، ناهشیار»
در فرد شیزوفرن ،ناهوشیار بسیار وسیع تره و انقدر پر و پیمون میشه ک هشیارم تو خودش غرق میکنه یا خیلی کم هوشیار داریم
بنظر من چپ و راست فرد و گروه موسیقی ناهشیار بودند...پاراوان نیمه هوشیار بود و افکار مزاحم و هذیان ها از اون عبور میکرد و ب مرکز ک هوشیار بود میرسید...نقش اقای غفار منش خودی از فرد بود ک نسبتا هنوز اگاهی داره،باهاش حرف میزنه و میخواد بهش گوشزد کنه ک ایگو رو هنوز بتونه حفظ کنه(ایگو بخشی از منه ک واقعیت سنجی میکنه)ک اونم پر میزنه و ب جمع سیاه چال ناهشیار فرد میره و حالا دنیای درونی داریم ک خالیه و همه چیز ب قهقرا رفته..تنهایی سنگین و رنج آوری که توش بی هویتی و سردرگمی موج میزنه و عمرا اگه خواب ب چشمت بزنه و آرام بگیری!!!