دیدن نمایشی مثل اتاق از چند جهت دشوار است.
اول به خاطر اینکه از مصیبت کرونا سخن میگوید که بسیاری را با خود برد از جمله کاراکترهای واقعی این نمایش را.
دوم به خاطر اینکه بنیانگذار این درام، کارگردان مستعدش، ساشا کشوادی را درست در لحظه به ثمر رساندن کارش از دست داد.
و سوم به خاطر اینکه بیان دراماتیک دو مورد اول و دوم را بچههای گروه، به ویژه بازیگران، به نحو تاثیرگذاری بازی و ارائه کرده بودند.
و دشواری دیدن این نمایش از همینجاست که مخاطب باید، هم بتواند دشواری این موارد سهگانه را تحمل کند، هم بتواند از دیدن یک نمایش دراماتیک لذت ببرد. و چه دشواری بالاتر از این که ببینی و احساس کنی زیست خود کارگردان با اثرش و با کاراکترهایی که آنها هم دیگر نیستند، یکی شده و تو نمیدانی مرز بین واقعیت و تخیل کجاست؟ به درام نمایش که نگاه میکنی واقعیت تلخ را میبینی، به واقعیت تلخ که نظر میکنی درامی را میبینی نشسته بر صحنه و سعی در ارائه روایتی زیبا دارد. و مگر یکی از جنبههای مثبت تاتر، تاثیرگذاریاش نیست؟ و مگر یکی از وجو بارز «درام- مستند» بازنمایی اتفاقات رئال در بستری از یک درام پر کشش نیست؟ اگر چنین است پس میتوان گفت که نمایش اتاق موفق بوده است و دشواری چندگانه دیدن نمایش را تحملپذیر میکند.
یکی دو نقد جزئی هم بر این نمایش هست که به احترام تمام عوامل این نمایش آنها را به طور خصوصی برای عوامل گروه خواهم گفت که اگر مایل بودند استفاده
... دیدن ادامه ››
کنند و اگر صلاح دیدند نشر دهند.
از بازیهای خوب نمایش هم نمیتوان یاد نکرد به ویژه بازی خوب و تاثیرگذار رضا جهانی که آهنگ حرکاتش بر صحنه، موسیقی درام است. به ویژه وقتی که در انتهای نمایش، در یک بازی مینیمال و زیبا، زمان را به نحوی دیدنی فراموش میکند. همان زمانی که تاریخ ماست و ما مدتهاست تاریخمان را هم فراموش کردهایم.