در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بابک نیستانکی درباره نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه‌دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی: خواستم بنویسم دیدم مجتبی سلیمان زاده عزیز گفتنیها را گفته و چیز زیادی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:04:00
خواستم بنویسم دیدم مجتبی سلیمان زاده عزیز گفتنیها را گفته و چیز زیادی نمیماند. بله من هم مثل بسیاری از تماشاگران معتقدم اجرا ضربه اصلی را از ضعفهای نمایشنامه میخورد: روایتی امروزین از عملکرد امیرکبیر در دوران صدارت که حرفی برای امروز کشورمان داشته باشد کاری بس پیچیده و دشوار است که درام نویسی زبده میخواهد. واقعا تحلیلی عمیقتر و جدیدتر از سریالهای تلویزیونی در این تئاتر ندیدم!

بپذیریم که ما در زمانه ای پیچیده، چندبعدی و سرشار از تناقض زندگی میکنیم و بیان حرفی از دل تاریخ برای این برهه تاریخی خاص کاری بس دشوار و پیچیده است. بخشی از مشکلاتی که امیرکبیر در آن دوره تاریخی با آن سر و کار داشته از قضا درد امروز کشورمان نیز هست: فساد اداری، شانه خالی کردن بزرگان از زیر مسئولیتهای سنگین، ترجیح منافع حزبی و گروهی بر منافع ملی، به هر اصلاح گری انگ خیانت زدن و غیره اما در کجای این تئاتر این مباحث بصورت دارماتیک پرداخته شد؟! توطئه چینیهای مهدعلیا و میرزاآقاخان آن هم به آن صورت خاله زنکی که در این اجرا دیدیم حرفی برای امروز جامعه ما ندارد! به زعم این حقیر مساله ایران امروز آنهایی هست که در بالا تعدادی از آنها را برشمردم که این تئاتر تنها اشاره ای گذرا به آنها کرد
در فرم و اجرا کاری چشمگیر بود: استفاده از نور، دود و عمق صحنه و ماهی ابرگرفته بر پس زمینه و رنگ و گریم و دکور و لباس همگی جالب و هوشمندانه بود و هر کدام سرشار از معنا بویژه رنگ: صورتبندهای قرمز، دختران رنگارنگ حرمسرا، ظرف قرمز دست مهدعلیا که بعد به میرزا آقخان میدهد و با آن به درباریان فاسد و سرسپرده غذا میدهند، شلوار آبی رنگ ناصرالدین شاده جوان در وقت تفریح و خوشگذرانی و لباس نظامی و قرمز رنگ او به وقت اعمال قدرت، لباس زیر مشکی امیرکبیر، ... دیدن ادامه ›› لباس بلند صدارت به رنگ طوسی

راستی آیا روایت این داستان از زوایه دید جامه دار ضرورتی داشت؟! وقتی تئاتر قرار است از زوایه دید یک جامه دار روایت شود من تماشاگر انتظار دارم جامه دار کاملا تغییر لباسها (نقشهای سیاسی و اجتماعی) افراد را به ما نشان دهد، بر آنها تاکید کند، از راز این تغییرها و بسیاری از تزویرها پرده بردارد (این کنشی تئاتریست که به اجرا بعدی هنرمندانه میدهد) نه اینکه در بسیاری از صحنه ها بلاتکلیف در گوشه ای باشد و ناگهان در صحنه های آخر همچون حکیمی فرزانه شروع به تحلیل تاریخ ایران از منظر جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی کند! وقتی یک جامه دار دربار قاجار چنین تحلیلهای عمیق تاریخی میکند احتمالا کاتبان این دربار هریک "نیچه" بوده اند! دوست دارم بدانم اگر تئاتر از منظر یکی از کاتبان دربار روایت میشد دکتر علی رفیعی چه دیالوگهایی در دهان او میگذاشت

بازیهای اغراق شده بازیگران هم متناسب با کلیت اجرا بود بویژه اینکه در تالار وحدت برای دیده شدن بازی وشنیده شدن صدا در ردیفهای آخر بازیگر باید تا حد مرگ انرژی صرف کند
بابک گرانقدر تقریبا با تمامی مباحثی که طرح کردی موافقم..... در بروشور این نمایش آمده :می خواهیم تاریخ را همچون آینه ای بگذاریم برای منعکس کردن بحران های اجتماعی زمانه ی خود ؛
برای من هم چنین دریافتی از خواست افریننده اثر برای بیان مسایل پیچیده ی امروز ،در قالب دراماتیک کمتر محقق شده ...
ضمنا به نظرم پرداخت نقش های مهدعلیا و میرزا آقا خان واقعا ضعیف بود...
علاوه بر اینها بعضی از بازیهای نقشهای مهم هم به نظر من از نقطه ضعف نمایش بود به خصوص بازی خانم سعادت(با احترام به سابقه هنریشان) و کلیشه بودن سیامک صفری در قالب همیشگی اش ... نسرین درخشان زاده با لحن تصنعی به جای انرژی دادن ، صرف انرژی اش را به تماشاگران انتقال می داد.
اما در عین حال طراحی این نمایش تسخیرکننده بود.
ممنون از نوشته ات رفیق
۰۲ آذر ۱۳۹۴
من شخص خاصی نیستم که تایید کنم یا رد و دیگران برای رد و تاییدم تره خورد کنن. کلا تره گیاهی ارزشمند است و بیهوده نباید آن را خورد کرد. سعی میکنم نقدها و نظراتم رنگی یا حداقل خاکستری باشد این اجرا نکات مثبت هم کم نداشت اما انتظار از "دکتر علی رفیعی" به عنوان یکی از مهمترین کارگردانان تئاتر ایران همیشه بالاست و در بعضی وجوه این انتظار برآورده نشد. یرما را دوست داشتم همان موقع و نقدی مثبت تر از این نقد بر آن نوشتم و شکار روباه را بسیار بیشتر از این دو. نمیدانم شاید به تدریج سختگیر و مشکل پسند شدیم ما تیوالیهای کمی قدیمی. آن هم بخاطر مرتبا تئاتر دیدن در این سالهاست. هتیلیها و موش توی پیت حلبی خوب بودند و دوست داشتم و البته نقدهایی برآنان نیز داشتم. برنارد مرده است را ندیدم و نخواهم دید! کلا تئاتر یا فیلم نمیبینم و نخواهم دید مگر شواهدی وجود داشته باشد بر قدرت و ارزشمندی آن اثر که در مورد "برنارد مرده است" شواهد عکس این را گواهی میکرد منتظر اجراهای کارگردانانی مثل رضا گوران و نیما دهقان هستم
به زودی جشنواره سینما حقیقت هم از راه میرسد با کلی فیلم مستند که امید است نشانی از خلاقیت و اندیشه در فیلمهایش یافت شود
۰۳ آذر ۱۳۹۴
خواهش میکنم مینا خانم. من هم خدمت شما و همه دوستان تیوالی ارادت دارم و نقدها را میخوانم و بعضا بسیار میاموزم. به امید ارتقا کیفی نقدها و نظرها در این سایت
۰۵ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید