هی شاعر !
چه می نویسی ؟
اینجا
ایران است..
شعرهایت دیگر معنی تبسم ندارد..
از گلایه هایت ساده رد شو!
اینجا مردمش احساس را در بند کرده اند..
غریبی اینجا بیداد می کند!
به دنبال چه می گردی ؟
آشیانه!؟
باورکن
دل های سنگی آدم های این روزها جای هیچ تبسمی را بهانه نیست!
هی شاعر...
از من به تو نصیحت!
آرام باش
بنشین
سکوت کن!
یخ می بندد دستانت..
فریاد را خاموش کن!
شاعر بی صدا می گویمت کسی نشنود!
من هم دلگیرم...!