در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سون داو | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:54:16
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سون داو (seven.dav7)
درباره نمایش خلود i
یه دل می‌گه برم برم‌
یه دلم می‌گه نرم نرم‌
طاقت نداره دلم دلم‌
بی
تو
چه
کنم
پیش عشق ای زیبا زیبا‌
خیلی کوچیکه دنیا دنیا
با یاد تو ام هرجا هرجا
ترکت
نکنم‌

دقیقا از اینجای نمایش، که بازیگر نقش فرمانده‌ی خانوم ... دیدن ادامه ›› مجاهد خلق، شروع کرد به خوندن و چرخیدن، وصل شدم به نمایش و محذوب مالیخولیای دیوانه‌‌وار بازی‌ش شدم.
مجذوب میمیک‌ صورتش، حرکات ریز چهره‌ش، خنده‌های عصبی‌ش، و آروم آروم زنده شدن شخصیتش...‌

مجذوب تلاش مذبوحانه‌ش برای خندوندن دختر افسرده‌ی کوچیکش -که چه قدر هم بازی کوتاه دختر کوچولو خوب بود و روان و چه قدر فلوت زدنش به دلم نشست-...

کاش تو سالن بهتری شاهد نمایش بودیم و کاش‌تر کمی به ظرایفی که موقع ساخت یه آمفی‌تئاتر باید رعایت شه، اهمیت داده می‌شد.‌

با این وجود "دروازه‌های دلم رو شکستین"! به عنوان گروهی‌ از دخترها که شاید حمایت چندانی نشن و امکاناتشون محدوده...
‌‌
لیلا مظاهری، maryam z.b و میترا این را خواندند
فاطمه زارع، تینا نیکبخت و sirena این را دوست دارند
منم بازی‌شو دوست داشتم ولی کلا برام مساله‌ ست که چرا ویژه‌ ی بانوان؟‌!اتفاق خاصی رو صحنه نیفتاد واقعا! چرا باید "گروهی از دختر ها" باشن که ویژه‌ ی بانوانه اجراشون و نیمی از مخاطب‌ ها و حمایت‌ ها رو از دست بدن؟‌



۲۶ شهریور ۱۳۹۸
سوال منم بود،
ولی احساس کردم برای خودشون قلعه ی امنی ساختن تا آزادانه به پرواز در بیان...
کلا یه جنس دیگه ای بود نسبت به تئاترای دیگه
حسه مثبتی داشت!
من تئاترای حرفه ای رو دیدم که حس مثبت نداشتن.
ولی خب قطعا کلی نکته واسه نقد هست.
اما در کل ارزششو داشت
۲۷ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سون داو (seven.dav7)
درباره نمایش خلود i
ایستاده بودم‌
در درگاهی دیروز و امروز‌‌
از دور، خودم را دیدم‌
که می‌روم به سمت جایی‌‌
نزدیک ابد‌...‌‌‌

برگشتم‌
به زندگان دستی تکان دادم و‌
یک لبخند و‌
مرگ.
‌‌
خداحافظ تمام رنج‌‌ها و حرمان‌ها‌
خداحافظ داغ‌های نشسته‌ام بر سینه‌
خداحافظ آرزوی نوشیدن چای در عصر تابستان ۶۰‌
و رفتم‌


تینا نیکبخت و sirena این را خواندند
فاطمه زارع، میترا، Mahsan، maryam z.b، ناهیر، زهرا شفیع زاده و راضیه عبدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- رستاخیزی می‌خواد این خونه و کاشونه...‌

- که خاکسترش رو باد ببره؟!‌

- نه... که آتیش زیر خاکسترش، زمین یخ‌زده‌مونو بنفشه‌زار کنه...
رامین غفرانی و سعید رستمی این را خواندند
محمد لهاک، جهان، ارغوان و راضیه عبدی این را دوست دارند
ببخشید خانم، شما که تشریف بردید چی داره این نمایش که مخصوص بانوان هست؟! و آیا نمیشد جوری اجرا برن که همه بتونن ببینن؟!
۰۷ مهر ۱۳۹۷
سلام خدمت شما‌

این نمایش، یکی از آثار گروه تئاتر "هنر مقدس" هست که اعضاش رو خانوم‌ها تشکیل می‌دن و اجراهاشون هم ویژه‌ی بانوانه.‌

اتفاق غیر معمولی تو اجراها نمی‌افته و صرفا به خاطر ایدئولوژی و عقایدشون اجراها رو ویژه‌ی بانوان انجام می‌دن و محوریت کارها هم آیینی ... دیدن ادامه ›› هست. منتها نه به شیوه‌ی کلیشه‌ای و خطی و رئال.‌‌ ‌
می‌خوان که باوجود اعتقاداتی که دارن، و مرز و حریمی که قائلن برای خانوما، بتونن هنرشون رو به تمامی نمایش بدن؛ رها. هنری که حالا می‌تونه به هر شکلی نمود پیدا کنه؛ از طریق بدن و پرفورمنس، آواز، گریم، طراحی لباس و...
‌می‌تونید مصاحبه‌ی موسس گروه رو هم با روزنامه صبح نو بخونید درباره‌ی فلسفه‌ی شکل‌گیری گروه و ...:‌‌
http://sobhe-no.ir/newspaper/555/12/22066
‌و خب با وجود این، صندلی‌هاشونو خیلی خوب پر کرده‌ن و مخاطب داشتن. جمعه فکر کنم حدود ۴۰۰ نفر بلیت خریده بودن
پارسال هم تو پردیس تئاتر تهران اجرا داشتن (عروس روز دهم) و بعضی از تصاویر و مخصوصا فرم‌هایی که ایجاده کرده بودن حرفه‌ای و خلاقانه بود که خب با وجود اینکه افراد گروه ناآشنا هستن و... چنین انتظاری نمی‌شد داشت.‌

و البته یک سری از تصاویری که خودشون از کارهاشون برداشتن و حالا طوری بوده که قابل نشر بوده به نظرشون، تو فضای مجازی موجوده و می‌تونید ببینید:)‌
۰۷ مهر ۱۳۹۷
بسیار سپاس‌گزارم بابت پاسخگویی، امیدوارم موفق باشند.
۰۷ مهر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پرده‌ها را بکش فخری... پنجره‌ها را ببند... هوا سرد شده است... آدم‌ها سرد شده اند...‌

بنشین بر سرخیِ قالیِ قاجاری‌ات دامن بگستران... بگذار اقیانوس بریزد از سر و رویت به خاکِ خسته‌ی عمارتِ بی‌باران...‌

بگذار آتش ببارد از دستان داغ شعله ورت... شعر بخوان... بلند... بلندتر...
امیر، محمد لهاک و زهره مقدم این را خواندند
جهان، ارغوان و راضیه عبدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید