«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
چقدر خوب بود این تئاتر. تازه کلی هم خندیدیم.
به نظر من فیلم نامه ی ضعیفی داشت. همین طور که خیلی های دیگه هم اشاره کردن، فیلم پره از شحصیت ها و صحنه های اضافی که میشد حذف بشن.
من دقیقا نفهمیدم دغدغه ی کارگردان و نویسنده تو این فیلم چی بوده و چه چیزی رو می خواستن مطرح کنن. نمی دونم. شاید می خواستن یه کم ادای فیلم های کارگردان های معروفی مثل اصغر فرهادی رو دربیارن. مثلاً تو فیلم تماشاگر سر قضیه ی ساعت گمشده احتمالاً مجبور شده حدس بزنه که دزدی کار چه کسی بوده. فکر کنم فیلم می خواست اینو بگه که نباید زود قضاوت کنیم. این که هر کدوم از اون سه خدمتکار اطاق آمیتا باچان به پول احتیاج داشتن رو همه حدس زدن. ولی اینکه آدم به خودش اجازه بده به همین راحتی در مورد آدما قضاوت کنه و بهشون انگ بزنه، احتمالاً چیزیه که نویسنده خواسته بیان کنه.
به هر حال من نتونستم چیزی جالبی تو این فیلم پیدا کنم!
وقتی که خرید رو می زنی و صفحه ی مربوط باز میشه، تو قسمت «طرح بهای بلیت» که تخفیف تیوال رو توضیح میده، تاریخ اجرا رو اشتباها اردیبهشت می نویسه. دوستان اشتباه نکنید. این نمایش از 18 خرداد شروع میشه!
دو تا از صداپیشگان برنامه ی کله قرمزی هم توی فیلم هستن که اسمشون اینجا ذکر نشده:
محمد بهرانی (ببعی و آقوی همساده)، بهادرمالکی (فامیل دور)
!
فیلم نامه ی بد، بازی های بد (به جز بازی خسرو شکیبایی و شهره قمر)، موسیقی متن زیاد، فیلم برداری بد و بعضی جاها احمقانه...
کلا فیلم خوش ساختی نبود. تنها چیزی که می تونه باعث شه آدم بره سینما این فیلمو ببینه حضور خسرو شکیبایی تو فیلمه
احیانا ربطی به کتاب خرمگس داره؟
فیلم ریتم کندی داره
مخاطب عام عمرا بتونه با این فیلم رابطه برقرار کنه. با اون همه حجم وبلاگ نویسی ممکنه یه وبلاگ نویس (از جمله خود من) هم از دیدن این همه سکانس وبلاگی خسته بشه.
فقط اونایی می تونن فیلم رو درک کنن که نمازخون باشن و مساله ی نگرانی راجع به قضا شدن نماز براشون زیاد پیش اومده باشه.
لیست آقای خواستگار (فکر کنم اسمش حامد بود) جالبه و از اون جالبتر اینه که خودش هم توی لیست خودش هست (وقتی لیلا حاتمی داره اس ام اس می فرسته، یواشکی گوشی موبایل اونو نگاه می کنه که بفهمه چی داره می نویسه)
ولی در کل ناراحت نیستم که دیدمش.
کشته شدن سربازای قطار به شدت مصنوعی بود. مثل ماست وایساده بودن نگاه می کردن!
از اونجا که ازین قسم فیلم ها تو سینمای ایران خیلی کمه، خوب بود. فیلم برداری هم که معلومه وقتی محمود کلاری مدیر باشه چی میشه گفت؛ حرف نداشت.
همون معدود سکان های عاشقانه به شدت بد بود!
در کل خوشحالم که دیدمش.
موضوع جالب، بازی های تقریبا خوب که برای فیلمی که از بازیگران ناشناس تشکیل شده و محلی هم هست، عجیبه. پیام خوب
البته جای موسیقی متن خالی بود تو این فیلم
کلا راضیم ازش!
بسیار عالی بود. هم خنده دار بود و هم یه جورایی آخرش غمناک.
کلا دیدنش توصیه میشه
دوستان البته توجه کنن اگه از تیوال (و احتمالا نت برگ) خرید کنن، بلیط بدون شماره صندلی بهشون داده میشه. یعنی باید روی تشکچه بشینن و نه صندلی. البته اگه شانس بیارن و روز اجرا صندلی خالی مونده باشه، مشکلی نیست. باز هم برای اطلاع بیشتر به خود تئاتر شهر مراجعه کنین و یا تماس بگیرین
فیلم به غایت تلخ بود. نمی دونم آقایون در ارتباط برقرار کردن با فیلم مشکلی داشتن یا نه، ولی فکر می کنم هیچ خانمی نباشه که نتونه فیلمو از عمق وجودش درک کنه. به شدت دردناک بود، حتی دردناک تر از «من مادر هستم». بازی طناز طباطبایی عالی بود.
بازی بقیه ی بازیگران بد نبود. بعضی جاها یه مقداری مصنوعی بود. نقش شهاب حسینی خیلی کم بود. همین طور نقش مادر و پدر شیرین (طناز طباطبایی) که جای پرداخت بیشتری داشت.
به نظرم یه چنین موضوع مهم و البته تازه ای، جای کار بیشتری داشت.
به هر حال دیدن فیلم رو توصیه می کنم. البته اگه می تونید جلوی گریه تون رو تو سینما بگیرین!
من اطلاع فنی در زمینه ی تئاتر ندارم . تنها می تونم بگم که از خیلی از فیلم های کمدی بهتر بود!!!