در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد خوشبختیان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:30:48
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام و خسته نباشید به تیم اجرایی
وقتی اسامی بازیگران این کار رو دیدم پیش بینیِ من این بود که دیدن این کار نمیتونه خالی از لطف باشه و خوشبختانه درست هم حدس زده بودم و خوشحالم که اجرای خوبتون رو دیدم
/// اهل ایراد گرفتن و گلایه از اجرایی که برای دیدنش وقت خرج میکنم نیستم و تماما سعی میکنم که لذت ببرم از اتفاقی که می اُفتد ///
پس به همین لذت بردنم از بازی بازیگران توانمندِ این اجرا بسنده میکنم
سوگل قلاتیان عزیز و حوریه میر محمدی نازنین و سرکار خانوم صحرا فتحی
(که به گمانم بزرگترین و شاید تنها امتیاز کار بودند)
اهالی کومالا با کلی انرژی منتظر حضور گرم آنهایی هستند که تئاتر را برای تئاتر میخواهند
آنهایی که می آیند و می بینند و می اندیشند
آنهایی که میروند و می اندیشند به آنچه دیده اند
آنهایی که راحت نمیگذرند از آنچه ... باید دید !!! !
.
پ ن :
ـــ کومالا ، شهری که شهر بود ، سرسبز بود و دیگر نیست . نه فقط سبز ، که دیگر شهر نیست
ـــ بوی مرگ میدهد و میمیراند
ـــ و اهالی اش که مرگ را زندگی می کنند اما منتظرند
از همه ی کسانی که اومدن و کار رو دیدن ممنونم
اجرای این روزا تو ارسباران فقط یه کار داره باهاتون
حالتون خـــــــــــــــــــــــــــــوب بشه و خـــــــــــــــــــــــــــــوب بمونه و بدونید که چرا خـــــــــــــــــــــــــــــوبید و چرا خـــــــــــــــــــــــــــــوب میمونید
(خداییش این آخریشو خودمم گیج شدم یه خورده)
.
منتظر چشمای خوشگلتون هستیم ک )
manimoon این را خواند
سارا_ز، ساناز همتی، آرزو نوری، علیرضا بخشی استوار و Marjan این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قرار شد تمام باختهایمان را در ملبورن جبران کنیم
...
بازی که شروع شد ، مادر بزرگ مُرده بود .
اما بازی شروع شده بود !
هنوز صفر صفر بودیم که مهتاب با لباس عروس پر کشید و شهر رو سیاه پوش کرد
(از وقتی که دخترکان شهر انتظار رو فهمیدند و پیر شدند)
شاید اگر صفر صفر میموندیم مرتضی هنوز بود ... هنوز از مرزهامون حراست میکرد.
(به کسی چه ، که کسی از مرزهای اون حراست نکرد)
امیر !
خانه ات آباد !
نرو !
فقط یک گل خورده بودیم ، مردِ خونه ی مادر ...
(استاد تنظیم ... دیدن ادامه ›› خانواده و خواهرت .. مادرت و نگاه ناپاک صاحب کار تو .. سیما و اون همه دلتنگی)
چقدر نیما رو بگیرند ؟! .. چند مرتبه باید داوطلبانه بمیرند نیما های شهرمون ؟
(نیما رو قبل از پلیس ، چمدونِ بسته ی تو کشته بود بیتا !)
امروز یه شهر مونده و یک دنیا غم ..
یه شهر مونده و یه قهرمان !
که لباس میکی موس تنش کردند هر روز رقصوندنش و خندیدند به حقارتش ...
اَه ! ! ! ! !
یه سوال حضرت خدا !!!!
از میکی موسهای رستوران ولنجک چقدر به ما داده ای که اینهمه میگیری ؟؟؟!!!
...
حق نداریم به روزهای خوب بدبین باشیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !
ای جون دل به تو :-*
۱۹ مرداد ۱۳۹۳
قابل تحسین ترین نظری بود که بین این نظرات خوندم
واقعا دید عالی و با دقتی داشتید به اجرا
آفرین
۲۹ مرداد ۱۳۹۳
خیلی قشنگ نوشتید
۰۹ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیاهـا نمایشی که باید بسیار و بسیار دید با بازی های به یاد ماندنی اش .. خسته نباشید اساسی به تمامی عوامل گروه
اینجا با دو تا روابط عمومی هیچکس جوابگو نیست چرا :)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
الان برای من یِ سئوالی پیش اومد اگر اپیزود اول همون اپیزود اول نمایش این تابستان فراموشت کردم با بازی نسیم ادبی هست که اون اپیزود رو سجاد افشاریان نوشته پس چرا هیچ اسمی از ایشون اینجا نیست ؟
خانوم محمدی اگر اجرای قبلی این نمایش یا فیلم نمایش رو دیده بودین متوجه حرف من می شدین .. نویسنده اپیزود اول سجاد افشاریان بود و یِ آقای دیگه بر اساس داستانی از بهاره رهنما
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
حالا جالبتر اینکه من یِ متن از آقای افشاریان خوندم به اسم از پاریس تو تا تهران من که با نمایش چشم هایی که مال توست مو نمی زد ولی اونجا هم اسمی نبرده بودن .. من شخصا فکر می کنم کار درستی نیست و ..
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
خانوم رهنما کمی بالاتر جواب سوالتون رو داده جناب خوشبختیان
۲۷ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید