در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ehsan karimi | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:19:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اما بازی ها
برای یک بازیگر جدا از ایده اجرایی نمایش و تحلیل های کارگردان چند ابزار دیگر مانند بدن اش ،دیالوگ های متن ،تجربه زیستی او و... وجود دارد که نقش را بعد از جنگ های بسیار با خود و گذشتن از شب های سرد و طاقت فرسای تمرین به روی صحنه می آورد.
بازیگر بعد از زخم های فراوانی که نقش به روح و جسم او میزند خودش را به تمرین ها و بعد از آن اجراها می رساند .او خرابی بعد از خرابی دیگر خودش را می سازد و کمی به نقش نزدیک می شود و با توجه به این که نقش او را رها نمیکند هر شب با کشفی جدید مواجه می شود ( البته این مخصوص بازیگرانی است که نقش را هیچ گاه درون خود تمام نکنند)
بازیگر جدا از تجربه زیستی خود با بدن خود وارد زبان متن می شود. زبان متنی که تجربه نشده است برای او . بازیگرخود را در معرض تجربه و خطر می گذارد و بعد از هر تمرین و یا اجرا او یک انسانی جدید در درون خود خلق می‌کند. بازیگر ناچار است به جنگ کلمه برود و این خدای چموش را به تعادل با درون خود برساند.
در نمایش شازده احتجاب بازیگر ها توانسته اند به مرز این تعادل نزدیک شوند مانند نقش های زری، فخری، مراد، بچگی های شازده، مهربانو و ... آن ها همزمان با متن اثر و برداشت هایشان از شخصیت پیش رفته اند. بدنی که بیان و لحن نقش را شکل داده است.نمایش میخواهد از فروشی بودن ( تصاویر آن چنانی که مورد پسند سرمایه داری است ) دوری می کند پر از جسارت و خلاقیت است.
نکته زیبای بازی ها دوربودن کلمات از دنیای امروز (سلبریتی بازی )است . بازیگر دوست دارد ... دیدن ادامه ›› دیده شود و برای همین امر بازی میکند و خودش را بدون هیچ زره ای در میدان جنگی به اسم صحنه می اندازد اما بازیگران شازده به دور از هیاهوی دیده شدن های کذب به کار خود می پردازند و برای تماشاگر نقششان را باور پذیر می کنند.
اما برخی از آن انگار برای نقش کوچک هستند .کوچک به این معنی که انگار آن ها نتوانسته اند برای زیست شخصیت در آن لحظه در درون یا بیرون خود چیزی را پیدا کنند و به قول ما بازیگران نقش در نیامده است . و آن ها با نقص های خود خود را به جنگزار صحنه می رسانند و هر شب شهید می شوند . این زیباست که آن ها تمام تلاششان را میکنند تا شاید شبی بتوانند از نقطه ای به نقطه ی دیگر برسند . و این بار نقششان در بیاید ... به امید آن شب برای آن ها که هنوز برای کشف نقششان می جنگند .
ممنون جناب کریمى موافق ام با نظر شما
جنس بازى هاى شازده احتجاب بسیار متفاوت تر از جنس بازى هاى متوال امروز تاتر است
البته بازى برخى از بازیگران به نوعى کامل و یکدست و باورپذیر است مانند بازى فوق العاده زرى و یا شازده خسرو کوچک
۲۶ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شازده احتجاب افشین زمانی 1398 بر گرفته از شازده احتجاب هوشنگ گلشیری1347_48:
بگذارید از خوب بودن و تعاریف کار دوری کنیم و به مساله ای بپردازیم. مساله تاریخ و زبان اثر شهریار مندلی¬پور می گوید: گلشیری درست می‌گوید که هدف از نوشتن داستان شهادت دادن دربارۀ تاریخ نیست. این کارِ مقاله و تاریخ‌نویسی است. اما به هر حال، حتا از بین سطرها، یا از جای خالی سطرهای حذف‌شده، کلمات با آواهایی از زمانۀ خاص نویسنده هم خوانده و شنیده می‌شود. همان‌طور که در آثار کافکا، غیرمستقیم، وحشت از به قدرت رسیدن فاشیسم خوانده یا شنیده می‌شود. خاطرمان باشد که هر داستان یا رمان شاهکار اگرچه دارای زمان و مکان خاصی است، اما به هر حال استعاره یا نمادی خواهد شد برای همیشه و همه جا. «شازده احتجاب» روایت زوالِ انسانی است. بیشتری‌ها آن را روایت زوالِ استبداد یا یک زوالِ پس‌ماندۀ یک سلسلۀ سلطنتی خوانده‌اند. چرا؟ چون شخصیت اصلی فقط یک شازدۀ قجری است. این که تقلیل دادن رمان است. روایت زوال استبداد فقط یکی از بُردارهای این رمان است. «شازده احتجاب» روایت تسلیم یا زوال فخری هم هست. و روایت زوال و بربادرفتن فخرالنساء هم که با همۀ فرزانگی‌اش تن داده به وضع موجودش.
داستان شازده احتجاب گلشیری در دوره ای رخ می دهد که قدرت از خاندان قاجار به پهلوی منتقل شده و اشرافی گری در حال نابودی است ؟! ( واقعا ) . خسرو که یکی از آخرین بازماندگان یک خانواده‌ی قاجار است از اداره ی امور موروثی دست برداشته و همه ی خدمتکاران را مرخص کرده و دارایی به ارث برده را به پای قمار می ریزد .مراد پیشکار سابق او گاهی با آوردن خبر مرگ یکی از خویشان به دیدنش می آید تا آخرین آمدن مراد که به مردن شازده ختم می شود. ( رجوع شود به کتاب)
نویسنده و کارگردان(افشین زمانی) با توجه به شیوه روای گلشیری اثر را به پیش می برد .گلشیری از فرمی سیال برای روایت رمان خود استفاده کرده است ... دیدن ادامه ›› و از این بابت در حین یادآوری یک خاطره، ناگهان خاطره ی دیگری یادآوری و بازگو می گردد. و در اثر نمایشی (زمانی) ما خاطره را و روایت را شاهدیم که هر کدام از شخصیت های که نسبتی با شازده داشته اند چگونه مرده اند.روایت کنندگان این خاطرات نیز به ناگاه عوض می شوند. گاه راوی گلشیری است، گاه خسرو، گاه فخری و ...
داستان ، تعریف حادثه ای واحد از زاویه دید راویان مختلف است. نمایش هم همینگونه با این تفاوت که خود شازده هم حضور دارد و شاهد و ناظر است.
سوال این است که دلیل اجرای این اثر توسط زمانی در سال 98 چیست ؟ مسائلی که در آن مطرح می شود مانند ( زورگویی تاریخی به زنان _ مساله حکومت داری و زوال یک حکومت _ مساله اخته شدن شازده و به وجود آمدن بیماری های روانی او _ مساله مرگ_ مساله حکومت کردن؟) کدام؟
سال هاست که اندیشمندان با این مسائل برخورد داشته و گفته اند که چه در تاریخ رخ داده و چه رخ می دهد.
حال وظیفه ی شازده احتجاب زمانی در این زمان تاریخی چه می تواند باشد! اثری که افشین زمانی آن را کار کرده و در تاریخ گذشته و امروز انسان ( نه صرفا ایران) جریان دارد. در زبان الکن و بیهوده و پر از خشم کینه¬ و آن دوران و این دوران انسان¬ها جریان دارد . رفتار های روانی حاکی از خشمی نهفته در بدن های بازیگرانش جریان دارد .در بازی ها و لحن ها و موسیقی اثر جریان دارد. صحنه ی خالی احتجاب زمانی پر از حرف های زیر لایه اثر است که می تواند به پوچ بودن تفکر آن موقع اشاره کند و حتی نگذاشتن المانی اثر را به امروز هم آورده تا ما بیشتر به کلمه ها و زبان اثر توجه کنیم و خود را در جایگاه های شخصیت ها عیان تر ببینیم.
سال ها پیش وقتی بنیامن گفت ترمز دستی لکوموتیو تاریخ را بکشیم و از این دایره زوال دوری کنیم و خود را فراتر از زمان ببینیم این مساله زمانی مطرح می شود که شازده احتجاب نوشته می شود البته بگذریم از فاصله ی بین اندیشمندان ایران حکومت بالای سر و مردم است.
در باب نمایش (فیزیکال) هیپنوگوژیک یا به تعبیر من خواب های روشن.
هیپنوگوژیک به معنای درک حسی اشتباه (توهم ) در خواب است.که در واقع به نوعی اختلالی در خواب به حساب می آید . تجربه ی یک حالت گذار از خواب به بیداری و دوباره خواب. محتوایی که هم در اسم متن و هم در خود متن و روایت پیش برنده¬ی نمایش بارز و مشخص است. اختلال هیپنوگوژیک حسی را در انسان ایجاد می کندکه در زمان به خواب رفتن و بدون هیچ محرکی برای انسان قابل درک است. به معنی این که او در خواب و با بدن خود یک عمل واقعی را انجام می دهد.
ما در ابتدای نمایش شاهد یک خواب هستیم که دو بازیگر با حرکات بدنی-فیزیکال ( ژستوآل) خود به زیبایی روند از خواب به بیداری و دوباره خواب را به ما نشان می دهند. و در ادامه با درون خود مواجه می شوند . درونی که فرار و سرکش است . آنها از یک توهم دیداری و درگیری با دنیای خود( خود آن فرد نه کسی دیگر) شروع به کشف درون و بیرون خود می کنند( درون چیزی که در خواب اتفاق می افتد و بیرون تصویر هایی که آنها از زندگی شخصی در بیداری دارند ) آن دو شروع به لمس ، شنیدن صدا ها و یا تصاویر ذهنی خود می کنند و با درون خود به صورت بیرونی و عینی درگیر می شوندکه این درگیری با حرکاتی بدیع و جذاب همراه است . حرکاتی که نمایان گر یک انسان از هم گسیخته و پریشان است. حرکات فیزیکال (ژستوآل) بازیگران ، نمایش را هم از نظر فرم اجرایی و هم از نظر محتوا یکسان پیش می برد. به این معنی که محتوا و فرم هم در بازی و هم در صحنه و موسیقی زیبای نمایش به صورت اجزای جدا نشدنی از هم نمایان می شوند. جذابیت نمایش از آنجایی بیشتر می شود که بازیگران با توجه به داشتن امکان زیاد برای حرکات سخت بدنی بیشتر،که باعث هیجان تماشاگر می شود ( خود را از آن حرکات محروم کرده اند) و به سمت سادگی و قابل فهم تر بودن محتوا رفته اند و محتوا را در بدن و رقص خود همراه کرده اند که همین امر ما را از فضای نمایش جدا نمی کند و در تمام لحظه ها همراه بازیگر به پیش می برد .
بر اساس تعریف هیپناگوژیک آنها هم به درون خود سقوط می کنند و هم به بیرون خود پرتاب می شوند. و این اتفاق را ما در دو جهت صحنه می ... دیدن ادامه ›› بینیم که بازیگران با هماهنگی خاصی انگار هم در بیرون خود حضور دارند و هم هم ندارند آنها تماشاگر را با درون خودش مواجه می کند. به این صورت که چیزی را که می بیند و فکر می کند را می تواند با دنیای خود مقایسه کند و ناظر بیرون و هم در درونش خودش باشد. تماشاگر می تواند درگیری خود را با مسائل روز خودش در نمایش به صورت عینی مشاهده کند . با این که تصاویر در این نوع از خواب از نظر علمی می تواند هیچ ارتباطی به هم نداشته باشند اما گروه اجرایی به سمت ارتباط تصاویر و رویا ها با هم رفته است و ما را در دنیای خود(نمایش) گمراه نمی کند .
در طول کل تجربه اجرا انگار هم فرد نسبت به حالتی که در آن قرار گرفته آگاه است و هم آگاه نیست و این درگیری بیشتر و بیشتر می شود تا اینکه فرد ( بازیگر)با خود دیگرش مواجه می شود و به کشف او می پردازد. کشفی که منجر به یکی شدن درون و بیرونش می شود. این کشف آنقدر واقعی جلوه می کند که درونشان آنها را به سمت هم می کشد. این کشمکش آنقدر رخ می دهد تا این که بلاخره نیروی باز دارنده ،قدرت خود را از دست می دهد و درون آن دو با هم یکی می شود و در یک نظم زیبا به صورت بی نهایت (ینگ و یانگ ) به هم می پیوندند.
آنها در نیستی یک دیگر هست می شود و این دیگری باعث به وجود آمدن هستی دیگری می شود.پیشنهاد می کنم این نمایش زیبا و فیزیکال رو از دست ندین .
کار خوب و متفاوتِ برادران شریفی رو دوست داشتم، به خاطرِ طراحی و مفهومی بودن اثر...البته به نظرم تئاتر هم مثل همه‌ی هنرهای دیگر غالباً سلیقه‌ایست، باید رفت، دید و لذت برد، نزدیک به ۴۵ دقیقه زیبایی بر وزنِ احساس...همه عوامل خسته نباشید، به خصوص برادرانِ با استعدادِ شریفی ❤️
۲۳ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید