به دعوت یکی از دوستان امیر دلفانی عزیز به تماشای نمایش نشستم
نمایش «یوزفکا» اقتباسی آزاد از رمان «محاکمه» اثر فرانتس کافکا است؛ اما چیزی فراتر از یک بازآفرینی ادبی. این اثر، تئاتریست که با ساختاری ذهنی، کابوسوار و چندلایه، مرز میان واقعیت و وهم را در ذهن مخاطب درمینوردد. آنچه در صحنه اتفاق میافتد، نه صرفاً کابوس و واقعیت های یک مرد متهم، بلکه بازتابی از زیست انسان معاصر در جهان پر از قضاوتهای بیپاسخ، نظامهای کنترلگر، و اضطرابهای پنهان است.
طراحی صحنه در «یوزفکا» بهدرستی و با هوشمندی، فضایی خلق میکند که نه تنها میزبان روایت، بلکه ادامه آن است. استفاده از المانهایی که اغلب ساده اما معنازا هستند، از همان ابتدا جهان اثر را تعریف میکند: جهانی خنثی، فاقد مختصات آشنا، و بهطور همزمان خفقانآور و کمیک. این طراحی، در کنار نورپردازیهای سایهمحور و هرازگاهی ضربآهنگهای ناآرام، مخاطب را در لبهی ناخودآگاه قرار میدهد؛ جایی میان خواب و بیداری، شوخی و اضطراب.
لباس و گریم نیز در هماهنگی کامل با فضا و تم اثر قرار دارند؛ بیزمان و بیمکان، شخصیتها را به تیپهایی فراواقعی بدل میکنند که هریک حامل رمزگان خاصی هست.
نمایشنامه، بهواسطه ساختار لایهمند و روایتهای موازی، نه تنها به درام کلاسیک وفادار نمیماند، بلکه از آن فراتر میرود و به نوعی تئاتر ذهنی نزدیک میشود. در این اثر، مخاطب مدام بین لحظات تأملبرانگیز و خندههای سرد و معناگرا جابهجا میشود؛ نوعی کمدی ابزورد که پرسشهایی درباره هویت، سرنوشت،
... دیدن ادامه ››
اختیار و گناه به شکلی غیرمستقیم اما کوبنده طرح میکند.
بازیها در مجموع یکدست و هماهنگ با فضای اجرا بودند،شهروز دلافکار با بازی چندلایه و هوشمند و مثل همیشه شیرین به یکی از ارکان تعادل اجرا تبدیل شد. در لحظاتی که فضای اجرا به سمت تلخی و تیرگی مطلق میرفت، بازی او توانست با لحنی طنزآمیز فضا را از یکنواختی در بیاورد، بهروز پناهنده مثل همیشه با اجرای درونی، پراحساس و دقیق، لایههای پیچیده شخصیت یوزفکا را عمیقاً منتقل کرد و تماشاگر را با خود همراه ساخت،نقش دلقک با تحرک فیزیکی بالا و بدنبیانی کنترلشده، یکی از ارکان فضاسازی گروتسک نمایش بود. او میان طنز و ترس در نوسان بود و بهدرستی حالوهوای ابزورد اثر را تقویت کرد.
البته ناگفته نماند که گاها فریادهای بازیگران مامور،مخاطب را آزار میداد،نشان دادن خشونت لزوما نیازی به داد و فریاد زیاد ندارد.
در مجموع «یوزفکا» را میتوان تئاتری دانست که مخاطب را از مقام «تماشاگر» به «همداستان» و در نهایت «همگناه» میکشاند. و در این میان، لبخندی که از تلخی لبریز است، تنها نشانهی انسانیست که در هیاهوی بیمنطقی جهان، هنوز در پی فهمیدن است.
خسته نباشید میگم به همه عوامل نمایش که در این شرایط سخت چراغ هنر تئاتر ابن سرزمین را روشن نگه داشته اند.