یک تئاتر بی چیز
وقتی به دیدن یک تئاتر می روید اتنظار چه چیزهایی را دارید؟
یک داستان منسجم قوی و حساب شده
در واقع همین داستان هست که شما را ساعت ها بر روی صندلی میخکوب میکند
می سی سی پی نشسته می میرد
یک متنی. که از اساس فاقد یک داستان منسجم است،این بی انسجامی باعث می شود تماشاگر کلافه شود و وقتی به نظرات تماشاگران نگاه میکنیم فقط در مورد بازیگر،صحنه و موسیقی حرف زده شده است غیر از داستان که مهمترین عنصر تئاتر می باشد
پس ما با داستانی گیرا
... دیدن ادامه ››
سروکار نداریم
واما شخصیتها
می سی سی پی هم فردی با نفوذ که فیلم را مطابق میل خود می سازد و هم دادستانی سنتی است
آناستازیا اما یک تیپ کاملا شناخته شده که به وفور در نمایشهای رو حوضی میتوان دید،تیپی که تمامی مردها را عاشق خود می کند و در اینجا حتی کارگردان
اوبلوهه فردی بیمار در فیلم و پشت صحنه بازیگری که تمامی صحنه هایش را حذف میکنند
چهار نفر عوامل صحنه که در قسمتهایی عهده دار نقش هایی هم می شوند از جمله خدمتکار،اسقف،دکتر و... که از نظر من بهتر از تمامی بازیگران از عهده نقش خود برآمدند که شاید به دلیل کوتاهی و معلوم الحال بودن نقش هاست
کارگردانی بی هنر و عاشق سینه چاک آناستازیاست و در عین حال از می سی سی پی حساب میبرد
واما دیگر نقشها سن کلود،وزیر که عملا در پیشبرد داستانی دم دستی و چند پاره بی تاثیرند و فقط رو صحنه اند که باشند
لئون در مورد این نقش تیپ شخصیت واقعا نمیتوانم چیزی بگویم و اینکه این نقش چه کاری از پیش میبرد و چه اتفاقی را رقم می زد تنها به این جمله بسنده میکنم که "لئون تنها ، دلیل حضور همایون غنی زاده بر روی صحنه است"
اگر تئاتری نتواند مخاطب خود را با داستان جذب کند به ابزاری پناه می برد و چه ابزاری دم دستی تر از شوخی های دم دستی،صحنه پر برق،موسیقی بی ربط از نظر معنی متن
اما چرا تماشاگر استقبال میکند؟
حضور سیامک صفری،بابک حمیدیان،ویشکاآسایش یک تضمینیست برای پر شدن سالن و همایون غنی زاده هوشمندانه از نام این افراد که سوپر استارهایی هستند استفاده می کند،و تماشاگر راضی از سالن بیرون میرود چون به خواسته خود رسیده است زیرا استارهای خود را از نزدیک دیده و با آنها عکس سلفی هم گرفته است.