«سهروردی» نمایشی است که نامش بیدرنگ، روایتی تاریخی از شخصیتی نام آشنا در این سرزمین را تداعی میکند؛ اما این نمایش در همان گذشتهٔ سوژههای روایتش نمیماند و شانهبهشانهٔ موقعیتهای امروزی جامعهٔ ایران، پیش میآید تا از تزهای هنر منزه و دستنیالوده به سیاست فاصله بگیرد و بگوید که هنرمند نمیتواند خود را از آنچه بر جامعهاش میگذرد جدا کند و هنری عقیم را برای فضاهای ایزولهٔ هنر بیافریند.
تئاتر «سهروردی» به کارگردانی شکرخدا گودرزی این روزها در تالار وحدت به روی صحنه میرود و دست بر همین نقطه تاریخی گذاشته است تا مؤلفههای تقابل میان عشق و نفرت، ایمان و بیایمانی و در نهایت بنیادگرایی و نواندیشی را با دوگانهٔ بنیادینی در اندیشه سهروردی یعنی نور و ظلمت روی صحنه نمایش بیاورد.
گودرزی در تمام مدت نمایش هم آگاهانه دو روایت موازی را پیش میبرد:
یکی برگرفته از ساختار تاریخی زمانهٔ سهروردی و دیگری تلنگرهای هوشمندانهای که به زمانهٔ امروز ما با تکیه بر همان ساختار تاریخی روایت و البته میزانسن و دیگر عناصر نمایش وارد میکند.
برای رسیدن به چنین مقصودی، کارگردان از تمام امکانهای موجود بصری و شنیداری نمایشش استفاده میکند: چه طراحی صحنه و لباس و چه انتخاب دیالوگهایی که اگر چه گذشته را روایت میکند اما میتوان سویههای اعتراضی آن را برای مخاطب عیان سازد و شاید زمان طولانی برای مجوز گرفتن نمایشنامه هم، حکایت از همین حساسیتهای درونمتنی آن باشد.
در واکاوی چنین عناصری میتوان به موارد زیادی اشاره کرد با این حال شاید طرح برخی از آنها کفایت کند؛ لباسهای بازیگران، تلفیقی از لباسهای مدرن و کلاسیک است؛ هم از آن جهت که وفادار به روایت تاریخیِ نمایش و زمانهٔ سهروردی باشد و هم از این جهت که با نیم نگاهی به مناسبات امروز قدرت که روایت نمایش هم از گوشه و کنار به آن میپرداخت، کدهای بصری را به مخاطبش برساند.
اگر لباس سهروردی تلفیقی از لباسهای دینی در سرزمین ایران آن دوره با لباس فیلسوفان یونان باستان است بی دلیل نیست چرا که فلسفه سهروردی را میانهٔ این دو میتوان تعریف کرد و از آن مهم تر طراحی لباس نگهبانهایی است که در دادگاه ارتجاعی برای محاکمه سهروردی حضور دارند. نگهبانان که چوب های بلندی در دست دارند تا اعتراض حامیان سهروردی را سرکوب کنند، لباسهایشان علناً شباهتهایی زیادی با لباس پلیسهای ضدشورش امروزی دارد تا اگر متن و دیالوگها نتواند به دلیل سانسورهای دولتی همه چیز را بیان کند، مؤلفههای بصری این نقش را بر عهده گیرند.
در طراحی صحنه نیز، نگاه مستندگونه تاریخی وجود ندارد بلکه نگاهی مفهومی به درونمایه نمایش به وضوح سعی میکند تا قرائتی هم راستا با متن را پیش ببرد.
نمایش «سهروردی» از این جهت به تمامی به هدفش رسیده است اما شاید زمانی که میخواهد نمایشی حماسی را روایت کند، دست بر قضا همانجا نقطه ضعف ماجرا میشود چرا که برخی بازیها و دیالوگها بیش از حد اگزجره و گل درشت به نظر میرسد؛ اما این تنها نقطه ضعف این روایت بود چرا که اگر منصفانه نمایش را به تماشا بنشینیم، باید اعتراف کنیم که درام به طور کامل اتفاق میافتد؛ درامی از دل تاریخ و در پیوند با تاریخی که زمانهٔ امروز ما نیز بر شانههای آن ایستاده است تا از آنجایی که هستیم به آنجایی که بودیم و به آیندهای که میتوانیم باشیم و رقم بزنیم، بنگریم.
بیشک میتوان پرسید چرا کارگردان سراغ سهروردی میرود در حالی که احتمالاً میتوان با فلسفه او مخالف بود و درست یا غلط، حکمت اشراق او را یکی از ریشههای انفعال تحرکات اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی دانست؛ چرا که برخی تأکید دارند که حلاجها و بایزید بسطامیها و صوفی مسلکانی را که سهروردی هم در صف آنها ایستادهاند میتوان در برابر عقلگرایان قرار داد و صدالبته که از نگاهی چون ابنسینا که وجود را امری حقیقی میدانست دوری میکردند و آن را امری اعتباری میدانستند؛ با این حال نمیتوان منکر شد که فلسفه سهروردی به شدت فلسفهای سیاسی هم بود که کارگردان و نویسنده این نمایش، دست بر همان سویه میگذارد.
فلسفه او فلسفه سیاسی است و به شدت به نحوه حکومت دینی میتازد و حاکمیتی را که در پیوند با عالمان ریاکار و زراندوز دینیِ زمانه خودش، بر نابرابریهای اجتماعی ایستاده، زیر سؤال میبرد.
کارگردان در تمام طول نمایش و در روایت موازی خود، برای رساندن پیامی از زمانه سهروردی به زمانه امروز، از موتیفهای اجرایی نیز به خوبی بهره میگیرد؛ رقصهای نمایش از آن دست موتیفهایی بودند که در برابر نهاد ارتجاعی، سویههای اعتراضی خود را به خوبی در دل نمایش گنجانده بودند و از سوی دیگر مراسم محاکمه و دیالوگهای قاضیالقضات و طرح اتهامات علیه سهروردی هم بینیاز از اشارات مستقیم، تأثیر خودش را در مخاطب امروز جامعه ایران گذاشت.
همین مؤلفهها کافی بود تا بگوییم «سهروردی» نمایشی است که تمام دو ساعت و ده دقیقه اجرایش، مخاطب را لحظه به لحظه با خود میکشاند بیآنکه متوجه گذر زمان شود تا بتوان تماشای آن را حالا به دیگران نیز توصیه کرد.
کاوه میرکاویانی