در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | محمد مروج: حذف تفکر، حذف خردمندی از جامعه است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:37:26
نمایش شاه مردنی هیچ کجا | محمد مروج: حذف تفکر، حذف خردمندی از جامعه است | عکس

محمد مروج نویسنده و کارگردان نمایش «شاه مردنی هیچ کجا» با بیان اینکه تئاتر نیاز به یک تصفیه همگانی دارد از لزوم توجه به آثار اندیشه‌‎محور سخن گفت.

محمد مروج، نویسنده، طراح و کارگردان تئاتر که پیش‌ازاین نمایش «آقای اسمیت، آقای ایوانف و یک خانواده کم‌اهمیت آفریقایی» را در سال ۱۳۹۸ در تالار حافظ روی صحنه برده است، در دومین تجربه کارگردانی خود نمایش «شاه مردنی هیچ کجا» را از ششم شهریورماه در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه دارد. «شاه مردنی هیچ کجا» روایتگر داستان پسری است که در یک تیمارستان بستری است و روند درمانش را طی می‌کند. این اثر با اجرا در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه، ۱۵ مهرماه به کار خود پایان خواهد داد.

ایده اصلی نمایشنامه «شاه مردنی هیچ کجا» چطور شکل گرفت؟
هر اثری حاصل یک اتفاق است. هر اتفاقی که در زندگی انسان رخ می‌دهد، هر صفحه‌ای که او ورق می‌زند، هر فیلمی که او می‌بیند و هر آدمی که با او معاشرت می‌کند، خودآگاه یا ناخودآگاه تأثیری روی آدم می‌گذارد که می‌تواند جرقه‌ای برای ایجاد یک اثر هنری باشد، شاید حتی ده سال بعد از اتفاقاتی که برایش رخ‌ داده است. در اصل این موضوع آن‌قدر واضح نیست که ریشه واحدی برای یک اثر نوشته یا خلق‌شده پیدا کنیم، به‌ویژه در کارهایی که شخصی هستند، بیشتر مواجهه یا نگرش فرد نسبت به جهان برای نوشتن یا خلق اثر هنری تأثیرگذار است.

نگارش متن چه مراحلی را گذراند و چگونه پیش رفت؟
شروع اولیه نگارش متن نمایش از حدود پنج سال پیش بود، البته نه به این معنا که متن در طول این زمان نوشته ‌شده است. من نزدیک به چهار تا پنج سال به این موضوع فکر کردم و در طول یک مدت کوتاه انگار پنجره‌ای باز شود، تمام آنچه باید نوشته می‌شد، روی کاغذ آمد. از نظر من بخش مهم نوشتن این است که چگونه آماده نوشتن باشی و من همیشه سعی می‌کنم با خواندن کتاب یا شنیدن موسیقی که در حال و هوای اثر باشد، ذهنم را آماده نگه دارم.

چگونگی ارتباط تماشاگر با اثر هنری روی صحنه تا چه میزان اهمیت دارد؟
اثری روی صحنه اجرا می‌شود و مواجهه نهایی با مخاطب است. در اصل یک رابطه دوسویه از آنچه به نمایش گذاشته می‌شود و ذهن مخاطب در تماشای یک نمایش شکل می‌گیرد. اینکه مخاطب چه تجربیاتی در زندگی‌اش پست سر گذاشته و چه برداشتی در مورد کار داشته است، موضوعی شخصی است. هر تماشاگر با نمایش ارتباطی می‌گیرد که مختص به خود اوست و این درک شخصی از نمایش به انتزاعی بودن هر اثر هنری برمی‌گردد. هرچه ما از وضوح کار کم کنیم و به سمت انتزاع برویم مخاطب می‌تواند ارتباط شخصی خودش را با کار داشته باشد و زندگی و دغدغه‌های خود را در کار ببیند. به نظر من بدترین حرفی که در جامعه امروزی می‌توان گفت این است که مخاطب برای اینکه دغدغه‌هایش را فراموش کند و لحظاتی بخندد به تماشای یک اثر هنری می‌نشیند. با این تفکر ما هم شریک فریب خوردن مردم می‌شویم. مشکلاتی وجود دارد و وظیفه ما این است که مخاطب را در مقابل این درد آگاه کنیم تا به فکر راهکار باشد.

از نظر شما مخاطب امروز تئاتر باید نسبت به چه مشکلاتی آگاه شود؟
مشکلاتی که اکنون در جامعه وجود دارد یک ریشه مشترک دارد و آن وضعیت فرهنگی است. با توجه به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم مهم‌ترین دغدغه برای من این است که کمی مخاطب و آدم‌ها از پروسه تنبل شدن ذهن فاصله بگیرند. فرهنگ نقطه مشترک تمامی دردهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. ما شرایط اقتصادی‌مان بهتر می‌شود، اگر فرهنگ اقتصادی را در صاحبان سرمایه ایجاد کنیم. فرهنگ در شرایط تئاتر و آگاهی‌بخشی به مخاطبان نیز بسیار اهمیت دارد. ما نیاز داریم تا فرهنگ فکر کردن را در هنر نهادینه کنیم. تفکر درباره کاری که انجام می‌دهی.

نهادینه شدن فرهنگ تفکر درباره چیستی و چرایی یک نمایش چگونه شکل می‌گیرد؟
انسان بنده عادت است. در حال حاضر مخاطبان عادت کردند به اینکه خیلی فکر نکنند. شاید بخشی از این موضوع به دلیل همین فضای مجازی باشد که ما را عادت داده تا در ۱۵ ثانیه‌ حرف‌مان را بزنیم. همین موضوع در ناخودآگاه ما رشد می‌کند و ما را بی‌حوصله می‌کند و ما دیگر به دنبال معانی درون‌متنی یک اثر نخواهیم بود. در حال حاضر همه صاحب‌نظر شده‌اند؛ قبلاً این‌گونه بود که اگر موضوعی را نمی‌فهمیدیم، مطالعه می‌کردیم تا آن را بفهمیم، ولی اکنون به این شکل است که اگر مسئله‌ای را نفهمیدیم، نتیجه می‌گیریم طرف مقابل حرفی برای گفتن نداشته است. قبلاً برای اینکه کاری انجام بدهی باید مدارجی را طی می‌کردی. تئاتر کار کردن، کتاب چاپ کردن و مقاله نوشتن این‌قدر آسان نبود؛ و این ساده گرفتن‌ها، مخاطب را هم تنبل کرده است.

پس این تنبل شدن مخاطب در اصل ریشه در آثاری دارد که کارگردانان روی صحنه می‌برند؟
بله، تئاتر نیاز به یک تصفیه همگانی دارد و نباید به این راحتی کار کرد. باید یک متر و معیاری برایش در نظر گرفت، چون جامعه رو به قهقرا می‌رود. قبلاً تئاتر کار کردن این‌قدر ساده نبود. برخی از افراد حاضر در جامعه تئاتر، توقع مخاطب را از کارها به سطح پایین تنزل داده‌اند. درصورتی‌که لذت اصیل هنری مثل حل کردن یک پازل است. شکلوفسکی درباره آشنایی‌زدایی در سینما می‌گوید چگونگی لذت بردن از یک اثر هنری مثل حل یک مسئله است؛ هرچه پیچیده‌تر باشد لذت کشف آن هم بیشتر خواهد بود؛ یعنی میزان زمانی که شما صرف می‌کنی تا به کُنه یک اثر پی ببری ارتباط مستقیمی دارد با میزان لذتی که می‌توانی از اثر ببری. تئاتر، سینما، موسیقی و دیگر هنرها به‌صورت کلی می‌توانند بستر تفکر باشند. اگر تفکر از هنر حذف شود که تقریباً هم چنین اتفاقی افتاده است، خردمندی از جامعه حذف می‌شود.

هنرمند تا چه میزان می‌تواند در رشد تفکر مؤثر باشد؟
ما سرانه تفکر نداریم. بهتر است هنرمندان این‌گونه فکر کنند که با تئاتر و فیلم جای سرانه مطالعه را پر کنند. رسالت من به‌عنوان هنرمند این است که اگر مخاطب به تماشای کاری می‌نشیند متریالی برای فکر کردن به او بدهم. همه می‌گویند از تئاتر حمایت کنیم اما من نظر برعکس دارم، معتقد هستم تئاتر نبینیم مگر برخی از تئاترها را؛ تا آثاری که اندیشه‌ای منتقل نمی‌کنند و حرفی برای گفتن ندارند، خودبه‌خود حذف شوند.

مخاطب چگونه می‌تواند تفکر را مطالبه کند؟
تئاتر هزینه دارد و کار کردن در این عرصه سخت است اما اگر هر فردی یک یا دو بار از فیلتر تولید رد شود و نتواند محصول خوبی ارائه بدهد، یعنی شاید نمی‌تواند محصول خوبی هم در آینده ارائه کند. من نمی‌گویم هرکسی آمد، باید یک شاهکار بسازد؛ اما دغدغه آرتیست در اثرش مشخص است، شاید خواسته و نتوانسته یا هنوز ابزار، سرمایه‌گذار و بازیگرش را پیدا نکرده است؛ اما تئاترهایی که به فکر تولید محتوا یا اندیشه نیستند، باید تحریم شوند.

این تحریم تئاترهای تجاری توسط مخاطبان تا چه میزان جوابگو خواهد بود؟ و اصلاً می‌توان با هنر، مخاطبان را به سمت این آثار اندیشه‌محور سوق داد؟
قطعاً هنرمندان به‌تنهایی نمی‌توانند مخاطب را به سمت آثار اندیشه‌محور ببرند. سازوکار روان‌شناسانه‌ای که دنیای امروزی در پیش برد هدفمند مخاطب به سمت مصرف‌گرایی دارد، از عهده ما خارج است. چرخ‌دنده اقتصاد مصرف‌گرایی را می‌خواهد. هرچه کمتر به مفید بودن یک محصول فکر کنیم بیشتر از آن استفاده می‌کنیم. جامعه تئاتری به‌تنهایی نمی‌تواند جلوی این تفکر بایستد و شاید باید رها کرد و همراهش رفت چراکه دست‌وپا زدن بیهوده است یا اینکه مثل شخصیت نمایش «شاه مردنی هیچ کجا» شاید دچار پروسه محو در خود شدن شویم.

در یک دهه اخیر بخش خصوصی هم به سالن‌داری روی آورده است؛ تأثیر سالن‌های خصوصی در روند تولید تئاتر را چطور ارزیابی می‌کنید؟
تعداد زیاد سالن‌های خصوصی قطعاً در روند تولید آثار تأثیر بسیاری دارد و متر و معیار کیفی آثار برای آن‌ها مهم نیست. سالن‌دار می‌خواهد پولش را بگیرد و سالنش اجاره برود و این رویکرد به‌مرور منجر به فقر فرهنگی می‌شود، چون خیلی‌ها دوست دارند کارگردان یا بازیگر شوند و با این افزایش سالن‌ها فقط کافی است که پول داشته باشند و این روند به فرهنگ آسیب می‌زند.

پس به نظر شما معضل اصلی پول است؟
پیتر بروک در کتاب «فضای خالی» دقیقاً به چنین مطلبی اشاره می‌کند که زرق‌وبرق ما را گول می‌زند. روزبه‌روز کار کردن در تئاتر برای برخی از آدم‌ها سخت‌تر و برای برخی دیگر راحت‌تر می‌شود. چون فرمول جدید تئاتر این است که تو باید هزینه یک سوپراستار را بدهی و دوبرابرش را بگیری و خیلی‌ها این پول را ندارند و دیده نمی‌شوند و خیلی‌ها هم دارند و مدام بیشتر دارا می‌شوند و از سوپراستارهای بیشتری استفاده می‌کنند و این یک آفت دیگر تئاتر است.

حضور سلبریتی‌ها در تئاتر از چه نظر آفت تئاتر محسوب می‌شود؟ 
ببینید حضور سلبریتی در چرخه بالا رفتن دستمزد و پر شدن سالن تا جایی پیش می‌رود که دیگر جوابگوی برگشت هزینه نخواهد بود. من اگر سالن را هم پر کنم باز ضرر است. این واقعاً مسخره است.

آیا مشکلات دیگری هم در پروسه تولید یک اثر نمایشی تأثیرگذار هستند؟
الآن زیرساخت‌ها هم اشتباه است، شما برای اجرای نمایش به دفتر هر مدیر هنری که می‌روید در مورد اینکه کار چند دقیقه است؛ می‌پرسد و اگر کمی به نظرشان طولانی باشد اولین پیشنهاد کم کردن مدت‌زمان کار است. نمی‌توان در یک ساعت لذتی در مخاطب ایجاد کرد که تا یک هفته با او بماند. بهتر است مدیرانی که بانی این موضوع هستند، این‌قدر همراه این موج مصرف‌گرایی نباشند. پشت این کوتاهی زمان فقط مخاطب نیست، یک سالن خصوصی است که تو هر چه زمان را کمتر کنی سئانس‌های بیشتری می‌چیند و در نهایت تنها برنده این موضوع خواهد بود.

آیا از اجرای نمایش «شاه مردنی هیچ کجا» به خروجی و نتیجه‌ای که مدنظر داشتید، رسیدید؟
با تمام حرف‌های تلخ و ضرر سنگینی که در این کار شنیدم و متحمل شدم، به‌واسطه اینکه برای اولین بار در زندگی‌ام توانستم نزدیک‌ترین اتفاق را به آنچه در ذهن داشتم، روی صحنه تئاتر خلق کنم، خوشحالم. برای خلق این اثر نمایشی همه بازیگران و عوامل منیت خود را کنار گذاشتند و به فکر کار بودند. نکته مهم این است که ما به چه چیزی در تئاتر، حرفه‌ای می‌گوییم. نمایشی روی صحنه وجود دارد که میزان تلاش برای رسیدن به خلق آن نشان می‌دهد یک گروه تا چه میزان حرفه‌ای است. بقیه موارد مسائل ثانویه است و مهم این است که افراد هدفمند باشند و هدف‌شان مشترکا رسیدن به نتیجه مطلوب در کار باشد و من فکر می‌کنم در این نمایش به آنچه خواسته‌ام، رسیده‌ام.

منبع: ایران تئاتر

درباره نمایش شاه مردنی هیچ کجا
۱۱ مهر ۱۴۰۱