مسائلی که در نمایش «خبری از او نیست» مطرح میشود، مسائل انسانی است، دوست داشتم بازیگرانم کسانی باشند که زندگی برایشان عمق و معنا دارد.
جواد مولانیا کارگردان نمایش«خبری از او نیست» در گفتوگو با هنرآنلاین بیان کرد: مسائلی که در نمایش مطرح میشود، مسائل انسانی است که هر یک از ما و به خصوص ایرانیها با آن در ارتباط هستیم.
گروه تئاتر «هنرآنلاین»: جواد مولانیا، بازیگر و کارگردان این روزها مشغول کارگردانی نمایش«خبری از او نیست» میباشد. این نمایش در باغ کتاب تهران به روی صحنه رفته است و قصه آن درمورد زن و شوهری است که با دوستانشان شامی دوستانه ترتیب میدهند، در خلال این مهمانی مسائلی بازگو میشود که دیگران از شنیدنش شوکه میشوند. مخاطبان از این نمایش استقبال خوبی کردهاند و عقیده دارند که انگار آنها هم عضوی از آن مهمانی هستند.
هنرآنلاین به بهانه این نمایش با جواد مولانیا به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید؛
آقای مولانیا، ایده نمایش «خبری از او نیست» چطور شکل گرفت؟
جوادمولانیا: ایده نمایش از کاراکتر «مهشید» به وجود آمد. مهشید کاراکتری بود که در خیال من وجود داشت و برای من همواره یادآور مهشید فیلم «هامون» بود. همچنین متن ارجاعاتی به این فیلم هم دارد.
نمایش فضای گرم و صمیمی دارد و خود مخاطبین هم عضوی از مهمانی میشوند و احساسات مختلفی را تجربه میکنند. چطور این فضا را رقم زدید؟
جواد مولانیا: بله همینطور است. من برای رسیدن به این نقطه سالنی را برای اجرا انتخاب کردم که فضای کوچکی داشته باشد و تماشاگران به بازیگران نزدیک باشند. همچنین ایده دو سویه بودن نمایش یعنی این که تماشاگر در دو سوی صحنه بنشیند هم به همین منظور بوده است.
نقل داستان به خط روانشناسانه کار دشواری به نظر میآید. اینطور نیست؟
جواد مولانیا: سالها است که به روانشناسی و روانکاوی به ویژه روانکاوی تحلیلی علاقه دارم و در این زمینه مطالعه داشتهام. برای من مسائل روانکاوانه به خصوص مسائل بین فردی و تحلیل رفتار متقابل اهمیت داشت. این چیزی است که در عصر حاضر افراد به آن میپردازند و اگر دقت کنید فضای مجازی هم بیشتر محلی برای بیان مسائل روانشناسی و روانکاوانه است.
مسائلی که در نمایش مطرح میشود مسائل امروز جامعه و آدمها است که اتفاقا زیاد هم از آن سخن گفته شده است. نگران این که نمایش درگیر تکرار مکررات شود نبودید؟
جواد مولانیا: مسائلی که در نمایش مطرح میشود، مسائل انسانی است. مسائلی است که هر یک از ما و به خصوص ایرانیها با آن در ارتباط هستیم. به عنوان مثال مهاجرت که ما با آن درگیر هستیم یا حتی بازگشت از مهاجرت. مسئله دیگری که برایم مهم بود، مسئله ترس افراد است. ترس از مرگ، ترس از از دست دادن عزیزان، ترس از فرزنددار شدن یا نشدن. در کنار این مسائل موضوع اصلی این نمایش حسرت است. حسرت چیزهایی که از دست دادیم؛ لحظهها و عمرمان، آدمهایی که کنارمان بودند که آنها را به درستی یا خطا از دست دادیم.
نگران تکراری بودن این مسائل نبودم، چرا که مخاطبین با آن ارتباط برقرار کردند و هرکسی آمد، اظهار میکرد که مثلا گویا فلان بخش، زندگی من است و یا فلان شخصیت انگار من هستم. در واقع مخاطب خودش را در آن موقعیت و جای آن شخصیتها میگذارد. این برایم مهم است که تماشاگر بخشی از زندگی خودش را روی صحنه میبیند.
منبع: هنر آنلاین