نمایش «کلهپوکها» در نسخهای که ما روی صحنه بردهایم، با دراماتورژی و بازنگری همراه بوده است. متن اصلی نیل سایمون، با نگاهی که من نسبت به آن داشتم، دستخوش تغییراتی شد. این تغییرات حاصل دغدغهها و زاویهی دید شخصی من نسبت به مسائل انسانی بود. به نظرم رسید میتوان از دل این کمدی، موضوعات عمیقتری مثل ذهن، مرگ، و چیستی انسان را بررسی کرد.
من احساس کردم متن این ظرفیت را دارد که فراتر از طنز، بستری برای طرح پرسشهای فلسفی باشد؛ پرسشهایی که هنوز هم پاسخ مشخصی برای آنها وجود ندارد. ذهن و مرگ، دو مفهوم کلیدیاند که تعریف نهایی و قطعی برایشان در دست نیست. همین امر باعث شد تصمیم بگیرم از این نمایشنامه به عنوان فرصتی برای ورود به این مباحث استفاده کنم.
– شما فرمودید دغدغهتان ذهن است، مخصوصاً ذهنِ سیاه. چطور شد که این دغدغه را در قالب نمایشی کمدی مانند «کلهپوکها» به تصویر کشیدید؟گاهی تجربههای زیستی، چه تلخ و چه شیرین، در ذهن آدم حک میشوند. اگر نویسنده باشی، آنها را مینویسی؛ اگر نقاش باشی، روی بوم میآوری؛ و اگر کارگردان باشی، تلاش میکنی آنها را صحنهپردازی کنی. برای من هم این اتفاق افتاد. بهواسطهی زیست شخصیام و مطالعاتی که داشتم، به یکسری مفاهیم، ارزشها و تعاریف رسیدم. بعد با خودم فکر کردم این نگاه را میشود در قالب نمایشنامهی «کلهپوکها» هم آورد.
البته این کار، صرفاً بازخوانی یا اجرای مجدد متن سایمون نیست. حتی کسانی که نسخههای اصلی این نمایش را خارج از ایران دیدهاند، میدانند که اجرای ما با آنها تفاوت دارد. ما در کنار شوخی و طنز، مفاهیمی مثل ذهن، انتخاب، و تأثیر زیست فردی را هم بررسی کردهایم.
فکر میکنم بسیاری از اتفاقات زندگی، حتی پیش از وقوعشان، توسط ذهن ما طراحی میشوند. این طراحی ممکن است متأثر از محیط، خانواده، جامعه، یا آگاهی و تربیتی باشد که ذهن ما طی زمان پیدا کرده است. این ایده را با دراماتورژی و تغییراتی که در متن ایجاد کردم، به مخاطب منتقل میکنم. تماشاگر میتواند از زاویهای تازه به زندگی نگاه کند: اینکه قبل از هر اتفاق خوب یا بد، ذهن ما نقش مهمی در شکلگیری آن داشته است.
در نهایت، میخواستم بگویم میشود از هنر به عنوان ابزاری برای رسیدن به حال بهتر، رهایی از خشم، حسادت، و افکار منفی استفاده کرد.
– بسیار سپاسگزارم. تحسینبرانگیز است که در یک اثر کمدی، تماشاگر را به تفکر و تأمل وامیدارید. حالا اگر بخواهید فقط در یک جمله «کلهپوکها» را برای مخاطبانتان توصیف کنید، آن جمله چیست؟
اگر بخواهم در یک جمله بگویم: ذهن ما زندگی ما است. اگر اجازه بدید البته موضوع تبلیغ نیست؛ بحث این است که اگر واقعاً میخواهیم زندگی بهتری داشته باشیم و به آگاهی بیشتری برسیم، بیایم از طریق هنر این آگاهی را تجربه کنیم. چون هنر مثل یک خوراک فکری است که راحتتر پذیرفته میشود، راحتتر هضم میشود و تأثیر عمیقتری میگذارد. من از تمام دوستان، با هر دیدگاه و از هر قشری که هستند، بیایید یک ساعت وقت بگذاریم و این نمایش را ببینیم. این صرفاً یک نمایش کمدی نیست که فقط لبخند به لبتان بیاورد؛ فرصتیست برای فکر کردن. شاید در خلال این خندهها، تلنگری بخوریم، پرسشی در ذهنمان شکل بگیرد یا حتی پاسخی برای سوالهای قدیمیمان پیدا کنیم.
علاقهمندان میتوانند جهت تهیه بلیت این نمایش به سایت تیوال مراجعه کنند