به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر
شناسه مطلب: ۹۶۱۵۰
ایران تئاتر- مسعود موسوی: نمایش «همشهری» هرچند در لحظاتی زمینه خنده و شادی تماشاگران را موجب میشود، اما در پایان چیزی جز واقعیت تلخ و تراژیک جامعه موردنظر نویسنده را در ذهنها متبادر نمیکند، جامعهای که خنده را بهعنوان یکی از نعمتهای خداوندی از یاد برده است
سلام، شما با شاد ترین و بامزه ترین فرد روی کره خاکی تماس گرفته اید کسی که میتواند شادی را به شما هدیه داده و لبخند بر روی لبانتان بنشاند. انتخاب برای چگونه خوشحال شدنتان با خود شماست. پس لطفا برای شادشدن بوسیله شنیدن خاطرات با مزه کلید یک، تقلید صدا خوانندگان معروف کلید دو، جوکهای با مزه کلید سه، دابسمش جنجالی کلید چهار و تقلید صدای حیوانات کلید پنج را فشار دهید؛ در غیر اینصورت منتظر تماس اپراتور بمانید.
فرشاد تنها شخصیت حاضر در نمایش "همشهری" است که این روزها در سالن کوچک تالار مولوی در حال اجرا است. او دانشجوی فارغالتحصیلی است که برای پیدا کردن شغل، کسب درآمد و تشکیل خانواده و آیندهای مشترک با نامزدش کیمیا، به مشکل اقتصادی برخورده و حال در یک اقدام خلاقانه و البته با مشورت با همسر آینده خود تصمیم گرفته تا با انتشار یک آگهی در صفحه نیازمندیهای روزنامه همشهری برای خنداندن مردم از طریق تماسهای تلفنی اعلام آمادگی کند، با این شرط که در صورت رضایت از کار او و شاد شدن مشتریان، مبلغ پنج هزار تومان را بهحساب او با روش کارت به کارت واریز نمایند. او از خوانندگان روزنامه در صفحه نیازمندیها، دعوت به عمل میآورد که اگر بنا بر مشکلات بیشمارخود غمگین بوده و مدتهاست که نخندیدهاند با ایجاد یک ارتباط تلفنی به او این فرصت را بدهند که خنده را بر روی لبان آنها بنشاند.
با شروع نمایش، بینندگان متوجه میشوند که شاهد فعالیتهای او در اولین روز کاریاش میباشند و با تمرینهای تمرکزی و خلاقانه و همچنین انجام شیرینکاریهای مختلف، خود را برای اولین تماسها از سوی محزونان جامعه و اولین درآمدهای خود آماده میکند. شاید موقعیت خلقشده در متن نمایش همشهری در نگاه اول سطحی و نهچندان جالب به نظر آید، اما با نگاهی عمیقتر به این متن، محتوا و اتفاقات طرحشده در آن، میتوان به بن اندیشهای نسبتاً محکم و البته انسانی رسید که مازیار ملکی در نویسنده اثر در متن گنجانده است. این اثر نمایشی گروتسک هرچند در لحظاتی زمینه خنده و شادی تماشاگران را موجب میشود، اما در پایان چیزی جز واقعیت تلخ و تراژیک جامعه موردنظر نویسنده را در ذهنها متبادر نمیکند، جامعهای که خنده را بهعنوان یکی از نعمتهای خداوندی و ملزومات بشری از یاد برده و با افسردگی تمام آیندهای مبهم و دردناک را انتظار میکشند. وضعیتی که انسان معاصر درگیر آن است و در بسیاری از متون نمایشی مدرن بر این بن اندیشه تأکید شده. مردمان موردنظر مازیار ملکی، حتی بهصورت نمادین هم قادر نیستند بخندند و لحظات شادی را برای هم فراهم کنند.
در این متن از شخص اصلی نمایش یعنی فرشاد که برای پیدا کردن کار دچار مشکلاتی است تا کیمیا نامزدی که نگران از دست رفتن آرزوهای مشترکش با فرشاد به خاطر پیدا نکردن شغل است و یکایک مخاطبینی که بهوسیله تلفن با وی تماس حاصل میکنند همه و همه کوچکترین انگیز ه ای برای شاد بودن در زندگی خود نمییابند، این واقعیتی است که در طول نمایش مخاطب بهصورت ناخواسته با آن همراه شده و او را به فکر وامیدارد. در این متن مجموعه انسانهایی که بهظاهر به خاطر شاد شدن به فرشاد زنگزده و از آگهی او استقبال میکنند، افرادی متعلق به طیفهای مختلف جامعه نمادین نمایش هستند. ازجمله این افراد پیرزنی است که از فرشاد میخواهد او را از شر زندگی یکنواخت و ناامیدکنندهاش خلاص کرده و او را به قتل برساند. او تقبل میکند مبلغ هنگفتی را به حسابش واریز کند، مشتری بعدی زنی است که همسرش به خاطر از دست دادن پرنده خانگی خود سکوت پیشه کرده و افسردگی گرفته و خواستار عوض کردن روحیه شوهرش است، نفر بعدی مردی است که خود خواهان شغل است و حاضر است بهعنوان یک همکار در کنار فرشاد در زمینه خندهدرمانی کار کند، و یا مأمور مالیاتی که هنوز نه به دار است و نه بار و فرشاد هنوز هیچ درآمدی کسب نکرده اما از او به خاطر فرار از پرداخت مالیات شاکی است. بر اساس متن نگارش شده، اشخاص فوق درنهایت مجموعهای از افرادی هستند که فرشاد نهتنها نمیتواند خنده را بر روی لبان آنها بیاورد، بلکه خود نیز کمکم خنده از لبانش میرود، با ناامیدی تمام و بدون کسب حتی یک ریال درآمد روز را به پایان برده و بار دیگر به دنیای منزوی و افسرده خود پناه میبرد.
مازیار ملکی، هنرمند جوانی است که سه یا چهارمین کارگردانی حرفهای خود را تجربه میکند و از این منظر، یعنی کسی که آغازگر گامهای اولیه در دنیای کارگردانی حرفهای تئاتر است. میتوان گفت مازیار ملکی نسبتاً اثر نمایشی قابلتأملی را خلق کرده. پویا بیگی تنها بازیگر این نمایش تا سر حد امکان و بر اساس قابلیتهای خود تلاش کرده است تا شخصیت موجود در متن و موردنظر کارگردان را با درصد بالایی خلق کند. او بجزلحظات ابتدایی نمایش که اصولاً هنوز جو و فضای مناسب برای اجرا و القای شخصیت خود در اختیار ندارد و سردرگم نشان میدهد در بقیه لحظات اجرا موفق بوده و میتواند ارتباط خوبی با مخاطبین برقرار کند؛ که این امر تا پایان اجرا ادامه داشته و تماشاگران در ارتباطی مؤثر و مفید با متن و در شرایطی که کاملاً با اهداف محتوایی و شخصیت اصلی نمایش خو گرفته و پیامها را درک کردهاند به پایان اجرا میرسند. مازیار ملکی بهعنوان کارگردان حتی در انتخاب بازیگرانی که فقط صدایشان از پشت تلفن شنیده میشود هم همهچیز را به اماواگر واگذار نکرده و با استفاده از صدای مطلوب و حس منطقی بازیگرانی نامآشنا مانند فریده سپاه منصور و وحید نفر این قسمت از بازیسازی نمایشی خود را شکل داده است که موفق مینمایاند. همچنین هماهنگی بازیگر اصلی نمایش با صداهای ضبطشده شخصیتهای فرعی نیز بسیار عالی بوده و مشخص است که برای زمانبندی درست این گفتگوهای دوطرفه وقت زیادی گذاشتهشده است. و این ارتباط زنده، خلاقانه و جذاب پویا بیگی باشخصیتهای پشت تلفن اتفاقات نمایشی خوبی را در اجرا رقم میزند. اما شاید بهعنوان یک کمبود در اجرا باید بر این نکته تأکید کرد که انتهای نمایش و نحوه پایانبندی آن، چیزی نیست که تماشاگر انتظار دارد. مخاطب این نمایش بر اساس محتوای جذاب متن، منتظر است تا پایانی جسورانه را در انتها شاهد باشد، پایانی که دقایق زیادی برای رسیدن به آن منتظر مانده و صبر کرده است اما اینگونه نیست و پایانی خلاقانه برای مخاطبین از سوی کارگردان تدارک دیده نشده است.
کاش میشد پایانی جذابتر را برای این اثر نمایشی بوجودآورد. بهعنوانمثال شخصیت اصلی نمایش، علیرغم اینکه در طول اجرا نتوانسته بود فردی را بخنداند و از این طریق به مبلغی دستیافته و کاسبی کند اما درمجموع موفق شده بود لحظات خوبی را برای تماشاگران حاضر در سالن فراهم کرده و لبخند را بارها و بارها بر لبان آنها بنشان. د پس بهعنوان یک پایان گروتسک و تئاتری او میتوانست با ساخت یک دستگاه کارتخوان از تماشاگران بخواهد به خاطر احساس شادی که به آنها براثر دیدن اجرا دست داده، کارت کشیده و بهصورت نمادین مبلغ پنج هزار تومان را بر اساس شرایطی که در آگهی روزنامه همشهری خود درج کرده بود، بهحساب او واریز کنند. همچنین استفاده کاربردی بیشتر تنها بازیگر این نمایش از آکسسوار و وسایل موجود درصحنه هم میتوانست اجرا را از میزانسن های تکراری نجات داده و او را در اجرای یک مونولوگ دشوار، یاری رساند. تلاش مازیار ملکی و پویا بیگی، بازیگر جوان نمایش همشهری در ارائه یک اثر نمایشی در رابطه با وضعیت انسان معاصر را به فال نیک گرفته، امیدواریم آثار پختهتر و کاملتری از این هنرمندان جوان را در آینده تئاتر شاهد باشیم. انتخاب یک فرد باتجربه بهعنوان مشاور کارگردان در کنار مازیار ملکی در کارگردانی آثار نمایشیاش میتواند یک حرکت مفید و مهم تلقی شده و زمینه رشد کیفی آثار آینده او را فراهم کند.