اعتراف ها و دروغ ها می کوشد تا اعترافات چهار محکوم به اعدام را که به واسطه ی عمل قتل در چنین موقعیتی قرار گرفته اند از طریق مونولوگ هایی بازگو نماید ؛ این موقعیت به ظاهر ساده و خطی ست اما کارگردان شیوه ای به کل متفاوت را برای شرایط معمول متن به کار می گیرد و در سه بخش ، از صدای کاراکترهادر قالب نریشن گرفته تا ایجاد سایه و فیلم آدم ها بهره می برد تا درنهایت خود اصلی آنهارا روی صحنه وارد می کند که روایتگر بخش اصلی مونولوگ ها یعنی نحوهی وقوع قتل باشیم.
انتخاب این شیوه های روایی و تلفیق خود حقیقی و نیز بهره گیری از تصویر ها و فیلم ها رنگ و بوی غیر متعارف و جالبی به اثر بخشیده است و می توان آن را تمهیدی درنظر گرفت که در کلیت نمایش جا می افتد . یکی دیگر از نکات قابل تامل در این اجرا بازی های دقیق و ملموس هر چهار بازیگر نمایش است که توانسته اند حس و قالب کاراکتر هایشان را چه در فیلم و سایه بازی و چه در حضور حقیقی بر صحنه جان ببخشند.
مشخص است که بازیگران فقط در سطح شخصیت باقی نمانده اند و کارگردان توانسته با هدایت درست ،آنها را از حیث روحی و روانی در چهارچوب نقش باورپذیر و مهیانماید . اعتراف ها و دروغ ها در ذات خود نمایش تلخی ست و گوشه هایی از سرنوشت تلخ آدم های جامعه ی مارا در برمی گیرد که همواره پرداختن به آن مناقشه برانگیز بوده است: گروهی طرح آن را به صلاح نمی دانند و عده ای آن را هشداردهنده و مثبت ارزیابی می کنند اما آیا رسالت تئاتر چیزی غیر از آگاهی بخشی ست؟
!برای افرادی که طرفدار گزاره ی دوم اند ؛ اعتراف ها و دروغ ها یک نمایش بسیارکاربردی ست و چقدر خوب که عبدالحسینی به روایت صرف این موضوع بسنده نمی کند و با بازیگوشی های فرمی سعی دارد تا نگاهی زیباشناسانه هم در نمایش اش جاری باشد حتی اگرتعدیل رالازمه ی برخی ایده هایش بدانیم یانه، باز می توان جسارت پرداختش را ستود . اعتراف ها و دروغ ها می توانست از حیث متن نیز با اضافه کردن و یا پررنگ ساختن برخی ارتباطات میان آدم ها به انسجام بهتری از حیث دنبال کردن و پیگیری مخاطب دست یابد که در شکل فعلی این موضوع را بایدر پس زمینه و نه چندان واضح جست و جو کرد.
منبع: نقد تئاتر