در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
همراهان گرامی، با توجه به راهپیمایی مناسبتی امام رضایی‌ها در تاریخ جمعه ۱۹ اردیبهشت در محدوده مرکز شهر، لطفا حتما در زمانبندی حضور خود در سالنها، تمهیدات لازم را در نظر بگیرید.
تیوال تئاتر | اخبار | سرمایه محوری، آسیبی جدی به تئاتر زده است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:35:39
نمایش شَک (یک تمثیل) | سرمایه محوری، آسیبی جدی به تئاتر زده است | عکس

«شــک»، هفتمین نمایش گروه تئاتر بیســتون پــس از «ناگهان پیت حلبی»، «فالو می»، «خرده نان»، «ســکوت ســفید»، «فــرودگاه پرواز شماره ۷۰۷» و «توافق نامه» اســت. این نمایش نوشته جان پاتریک شــنلی، ترجمه محمد منعــم و کارگردانی کوروش ســلیمانی از ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ در سالن سمندریان تماشاخانه ایران شهر روی صحنه رفته و تا امروز با استقبال تماشــاگرانش روبه رو شده است. کوروش سلیمانی معتقد است «شــک» متنی چند وجهی است که می توان از زوایای مختلف به آن نگاه کرد. با کوروش ســلیمانی درباره تازه ترین اثرش و آســیب هایی که این روزهــا تئاتر ایــران را تهدید می کند، بهناز شیربانی هم صحبت شدیم که شما را به خواندن آن دعوت می کنیم.

از متن جان پاتریک شنلی تا به امروز اقتباس های زیادی شده است. متن از قابلیتی برخوردار اســت و موضوعاتی را به چالش می کشد که همواره برای مخاطبش در هر مدیوم جالب اســت. یکی از ویژگی های اغلب کارهای شما این است که سراغ نویسندگانی می روید که در ایران کمتر شناخته شده اند. در نگاه اول چه چیزی در این متن برای شما قابل اعتنا بود؟

همیشــه این ســؤال را از خودم می پرســم که نمایش نامه ای که می خواهــم کار کنم چه نســبتی با جامعه اکنون خودمــان دارد؟ در مورد چه مفاهیمی بحث می کند که می تواند تماشــاگر ما را به لحاظ ذهنــی دچار ســؤال کند و یک جــور گفت وگوی ذهنی بین تماشــاگر و اثــر پدید بیاورد؟ طبیعی اســت موضوعاتــی را در نظر می گیرم که برای اکنون خود ما جالب باشــد و اهمیت داشته باشد و از این طریق شــاید بتوان کمکی کرد به این فضــای دیالوگ بین تماشــاگر و تئاتر.
خیلــی هم برایم مســئله نبوده کــه نمایش نامه نویس ایرانی اســت یا خارجی، مطرح اســت یــا خیر و احیانا شناخته شــده اســت یا نه.
مســئله اصلی من همانی اســت که عرض کردم. حــاال گاهی اوقات نمایش نامه نویس شناخته شــده تر است، گاهی ناشــناخته. اما خیلی اســتفاده از متون نویسندگان کمتر شناخته شــده مد نظرم نبوده است. در مورد کار «شــنلی» هم همین طور بود. «شــک» به لحاظ دراماتیک درست نوشته شده و شخصیت پردازی ها، فضاسازی و دیالوگ ها خیلی خوب نوشــته شــده و امکان یک اجرای خوب را به ما می داد. در عین حال مفاهیمی دارد که فقط شامل حال مفهوم شک که اسم اثر است و موضوع مهمی برای امروز و همیشه ما ست نمی شود. شک یک شکل بیرونی دارد که متوجه دیگری است که معموال به دیگری شک کنیم، جســت وجو کنیم و یک شک درونی که برای من این شک درونی واقعا شک متعالی است. شکی است که باعث می شود رشد کنیم.
وقتی به خودمان و داشــته های ذهنی و تفکراتمان شک می کنیم، امکان تولد دوباره پیدا می کنیم. این بــرای من مهم بود که در کنارش موضوعات اخالقی و روابط انســانی نیز مطرح می شــود. موضوع قضاوت کردن، تهمت زدن و حتی تبعیض و ستمی که ما به شکلی نامحسوس نسبت به هم روا می داریم هم مطرح است.

 برای من به عنوان مخاطب، دیدن نمایشی که از موضوعات جاری در اجتماعی صحبت می کند، جالب است و نمایش «شک» این ویژگی را دارد. قضاوت کــردن، تهمت زدن یا اختالف ســلیقه و دیدگاه نکات قابل توجهی در این اثر است که به خوبی به مخاطب منتقل می شود. به معنی دیگر، وجوه مختلف آدمی در عملکردش را تصویر می کند. تمایل داشتید چه بخشی از ویژگی های این متن برای مخاطب پررنگ تر باشد؟

طبیعتا همه این مواردی که اشــاره کردید مســائلی بود که برای مــن جالب بــود، به جهت همان جوابی که در پاســخ ســؤال قبلی عرض کردم. و اینکه کدام یک اهمیت بیشــتری دارد، ما سعی کردیم مفاهیمی که نویســنده در اثر مطرح کرده، که غالبا مســائلی اســت کــه مد نظر خودمان هــم بود، به موازات هم طــرح کنیم.
اینکه من به عنوان پدید آور یا کارگردان به کدام یک بیشتر فکر می کردم، به نظرم خیلــی اهمیت ندارد. من به همه ایــن موضوعات فکر کردم و برایم اهمیــت دارد؛ تقابل قرائت های مختلف از دین که ویژگی مشــخص این متن اســت، بحث شک و قضاوت کردن و همان چیزهایی که شما اشــاره کردید. اما راستش را بخواهید در مواجهه با تماشاگران، این را فهمیدم که هر تماشاگر از یک زاویه به اثر نگاه می کند. یعنی چیزی را که بیشــتر دغدغه اش است و سؤال دارد از متن دریافت می کند و این برای من خوشایند است؛ چرا که یک متن چند وجهی است که می توان از زوایای مختلف بــه آن نگاه کرد. قصد من این نبوده که به بهای از بین رفتن سایر مفاهیم به یک مفهوم بیش از حد تمرکز کنم.

می دانم این نمایش تمرین های طوالنی مدتی داشته، در روزگاری که با انواع و اقســام دیگر نمایش که گاه بــدون تمرینی که باید روی صحنه می رود. می خواهم درباره پروسه آماده شدن این نمایش برای اجرا صحبت کنید. به خصوص حضور رویا افشــار که بی تردید یکی از بهترین بازی های نمایش متعلق به او است و بهنام تشکر، ویدا جوان و ساناز نجفی.

ممنونم از توجه شما. من اساسا در دانشگاه توسط استادانم آموزش دیدم و با دوستانم در این گروه که معتقد هستیم تئاتر اصال کار ساده ای نیســت؛ کاری بسیار جدی اســت و نیاز به تمرین دارد. تمرین نه به این معنی که صرفا یک ســری تمرینات را برگزار کنیــم، بلکه به این معنی کــه هر تمرینی باید برنامه خودش را داشــته باشــد و هدفمند باشــد و بیشــترین استفاده را از تمرین داشــته باشیم. تمرین دورهمی نیست، بلکه جدی ترین مرحله خلق اثر اســت که خوشبختانه در این کار هم ما تمریناتمان را از دی ماه ســال گذشــته شــروع کردیم و شاید نزدیک به ۵۰ جلسه و هر جلسه ســه، چهار ساعت بحث داشتیم و گفت و گو می کردیم. جلســات زیادی درباره تحلیل متن داشتیم و دور هم جمع می شدیم. برای اینکه مسئله نمایش وقتی که در دورخوانی های اولیه و تحلیل حل شــود، مراحل بعدی خیلی ســاده تر خواهــد بود و بعدا دچار چالش نمی شــویم. از همان ابتدا تکلیفمان را با متن و دیالوگ ها و بــا مفاهیم مختلفی که در متن مطرح می شــد، مشــخص کردیم و بــه یک همفکری رســیدیم. همه گــروه در این مرحله بــه من کمک کردند؛ طراحان، بازیگران، دســتیاران و... و نهایتا به شــاکله ای رسیدیم که می توانستیم به سراغ میزانســن، طراحی و برنامه های دیگر برویم. بازیگران کار هم همان طور که اشــاره کردید، خانم رویا افشــار یکی از بزرگان بازیگری تئاتر و ســینمای ایران هستند که برای من افتخار است.
در کنار ایشان حضور دارم. بسیار منضبط و دقیق هستند و راهنمایی او در طول تمرین به ما کمک بســیاری کرد. انرژی و شــوری که نسبت به تئاتر دارند واقعا کم نظیر اســت. بهنام تشکر که خوشبختانه یک تجربه خوب دیگر با هم داشــتیم و با روحیات هم آشنا هستیم. او هم چه در مرحله انتخاب متن و چه در تمرین ها بســیار به من کمک کرد. دقیق و منظم است و کامال در خدمت کار است و از او ممنونم.
ویدا جوان شاید در تئاتر با هم همکاری نداشــتیم، ولی خوشحالم از اینکه در خدمتش بودم. یک بازیگر بســیار باانگیزه که نقش بسیار سختی را هم بر عهده گرفت و او به نوعی نماینده تماشــاگر است که به نظرات دیگران گوشمی کنــد تا ببیند بایــد کدام را انتخاب کند و گاهــی درمی ماند که کدام درست است. او هم به شکلی درگیر شک از جنس خودش است.
ساناز نجفی هم که از هنرمندان عزیز اهل بندرعباس است، به درستی نقش خانم مولر را شناخت و خیلی زود ارتباط گرفت و نقش مادر دردمندی را که دچار چالش جدی اســت، درک و اجرا کرد که ثمره تالش های هر چهار بازیگر را می بینید و تمام شخصیت ها به نظر من شخصیت هایی بسیار پرداخته شــده بودند که بازیگران ما به خوبی قدر آنها را دانستند. همه این دوستان از شخصیت واالی تئاتری و فرهنگی برخوردارند. خب چالش اصلی بین شــخصیت های خواهر آلویسیوس با بازی رویا افشار و پدرفلین با بازی بهنام تشــکر در جریان است که هر کدام ویژگی هایی داشتند که رسیدن به این ویژگی ها نیازمند تمرین و همفکری و سؤالات بســیاری بود که باید به آن پاســخ می دادیم. اما هر کدام از بازیگران با توجه به ســابقه و تجربه خیلی خوبی که در تئاتر دارند، توانســتند این مسئله را به خوبی مدیریت کنند و به مرور این نقش ها کامل شد تا رسید. به اجرایی که شــما و تماشاگران محترم مشاهده کردید.
جا دارد اضافه کنم که خوشــبختانه گروه تئاتر «بیستون» در ،۱۰ ۱۲ سال اخیر توانسته این استمرار را حفظ کند و در کنار بازیگرانی که ذکرشان رفت، طراحان
درجه یکی داریم که باید از حمایت آنها و خالقیتشان تشکر کنم. به یک شــکل همکاری رسیدیم که ناگفته نظر هم را می دانیم و این در پیشبرد کار مؤثر اســت و یک نکته که در مورد تمام گروه حتی دســتیاران عزیز هم باید ذکر کنم، این است که فداکارانه همه در این تجربه حضور پیدا کردنــد و نه تنهــا کار و وظیفه خودش را انجــام دادند بلکه به دیگری هم کمک کردند. این نیســت که طراح صحنه یــا طراح گرافیک صرفا کار خــودش را انجام بدهد. آنهــا در مراحل تمرین حضور پیدا کردند و
در کنار عکاس عزیز ما و در کنار کســی که موسیقی را انتخاب کرد و در کنار طراحان دیگر، همه همفکری کردیم. برای من موهبت بزرگی بود و نتیجه اش را هم خدا را شــکر در کار می بینیــم. فضای امنی بود که دوستانم زمینه ای را فراهم کردند که بازیگران بتوانند بیشترین درخشش را داشته باشند و اینجا جا دارد از همه آنها تشکر کنم.
فکر می کنید در حال حاضر بزرگ ترین آسیبی که تئاتر حرفه ای ما را تهدید می کند، چیست؟

واقعیت این اســت که یک مورد نیست. از نظر من موارد متعددی اســت که می توانــد موضوع یــک گفت وگــوی کامل باشــد اما اگر فهرســت وار به آن اشــاره کنم، به نظرم یکی از این آســیب ها شــاید بحث آموزش اســت. بــه این خاطر که خیلی هدف گرا شــده ایم و در نظر نمی گیریم که این مســیر رفتن به ســمت هدف است که اهمیت اولیه را دارد و اگر این مســیر درست طی شود، هدف حاصل می شود.
در مســئله آموزش، چه در آموزشــگاه ها و چه در دانشــگاه، موضوع تعهد، مطالعه، صبر و جدی گرفتن پروســه تمرین به دوستان جوان تر یادآوری شــود؛ چرا که وظیفه ما ست و ما باید آنچه را که آموخته ایم، به نسل بعدتر انتقال بدهیم و اگر دوستان جوان تر گاهی این مسائل را مراعات نمی کنند، شــاید تقصیر آنها نیســت.
ما هستیم که باید آنها را چه در بحث آموزش و چه در بحث کارهایی که روی صحنه می بریم، آگاه کنیــم، همان گونه که خودمان یاد گرفتیــم.
نکته بعدی موضوع سرمایه مداری یا ســرمایه محوری است. متأسفانه دغدغه ای است که سال هاست وارد تئاتر شده و آن هم بحث این است که تئاتر باید خیلی درآمدزا باشد. من اصال منکر بحث چرخه اقتصادی نیستم و اینکه تئاتر بایــد بتواند از پس خــودش برآید، اما این را که اولین اولویت باشــد و اینکه این تئاتر چقدر می فروشد، اجازه بدهید بگویم این طرز تفکر کامال مردود است. باید ابتدا فکر کنیم کار باکیفیتی تولید می کنیم که تماشاگر بپسندد و راضی باشد، نه هر رضایتی.
راضی از این نظر که یک تئاتر دیده و بعد متعاقبش طبیعی است که سرمایه هم برمی گردد. یعنی حداقل دســتمزدی به عنوان کارگردان یا تهیه کننــده می توانیم به گروه تقدیم کنیم، اما اینکه پافشــاری کنیم روی این موضــوع که حتما ببینیم چه کاری انتخاب کنیم که می فروشــد؟ چه بازیگری بیاوریم که تماشاچی جذب کند؟ من از همین االن به این دوستان می گویم بسیار کار اشتباهی می کنید و عموما هم چنین نمایش هایی شکســت می خورند.
به جای این کار باید فکر کنند که تماشــاگر به لحــاظ فکری، ذهنی و فرهنگی نیاز دارد چه کاری ببیند؟ مطمئن باشــید که این گزاره همچنان جواب می دهد و ما این را تجربه کردیــم و بعد اینکه بازیگران را نه به خاطر اسم شان، بلکه به خاطر توانایی شان دعوت کنیم. از ســمت دیگر هم که نگاه کنیم، می بینیم گاهی اوقات کارگردانی می خواهد کاری را در یک تماشــاخانه خصوصی یــا دولتی اجرا کند اگر در تماشــاخانه دولتی باشد و به سقف میزان مشخصی تماشاچی نرســد، باید کار را به اصطلاح جمع کند. اگر خصوصی هم باشــد، باید اجاره بدهــد و در هر صورت باالخره هزینه تماشــاخانه دار را بدهد و شــاهد هســتیم که از این نظر خیلی کارها لطمه می بینند، یعنی تمام فکــر و ذکر کارگردان به این ســمت مــی رود که چــه کار کنم که کار بفروشد؟ به نظرم این آســیب جدی دیگر است. ساده انگاری در خود پروســه پدید آوردن تئاتر و اجرا که خودتان هم اشــاره کردید که بحث تمرین های کم و حداقلی را شــامل می شود و اســتفاده از کسانی که آموزش درســتی ندیده اند و متعاقبش با آثاری مواجه می شویم که از کمترین اســتانداردها برخوردار هستند و این به دلیل قطع شدن رابطه نسل ها با هم اســت، چرا که نسل های مختلف تئاتری باید در کنار هم
تجربه های گذشــته را به نســل جدید انتقال بدهند و من چیزی که در نســل پیش از خودم همیشــه ســتایش می کنم، تعهد و نظم شان در تئاتر است. این را شــاهد بودم که بارها برای تمرین چه آداب و نظم و دقتی دارند و تئاتر چقدر برای آنها مهم اســت. قبل از اجرا حتما باید خودشــان را به لحاظ بدن و بیان آماده کننــد و همه اینها واقعا مؤثر است. کاری که بدون تمرکز روی صحنه می رود، قطعا لطمه می خورد و تماشاچی نمی تواند آن نمایش را بپذیرد. حاال همه این موارد را کنار
هــم بگذارید و بعد می بینید نتیجه کار چه خواهد شــد. درباره همین بحث سرمایه محوری یکی از دلیلش هم قطع شدن کمک های دولتی است.
چند سالی اســت که آن حداقل کمک هزینه هایی را که گروه ها دریافت می کردند، دریافت نمی کنند و این باعث می شود بیشتر بار مالی بر دوش خود کارگردان یا تهیه کننده بیفتد. این هم نکته ای اســت که باید به آن توجه شــود. یک مورد دیگر هم وجــود دارد؛ معتقدم تئاتر رودی است که باید از چشمه های جوشان تغذیه شود.
آن چشمه های جوشــان چیزی جز دانشگاه ها و مراکز آموزشی نیستند که دانشجویان بااســتعداد را به جامعه تئاتری معرفی کنند. مــن به این حرف ایمان دارم کــه اگر می خواهیم این رود جاری باشــد، حتما این اتفاق بیفتد. ولی االن مســئله این است که یک درخواســت یا یک جور توقع برای برخی از دوســتان جوان ما ایجاد شــده اســت که حتما خیلی زود در سالن های حرفه ای اجرا بروند، در صورتی که اگر جشنواره دانشجویی ما می توانســت دوباره احیا شود، بهترین محل برای شناسایی استعدادها جشنواره دانشجویی است؛ کما اینکه در سال های رونق این جشنواره در دهه های ۷۰ و ۸۰ این را شاهد بودیم و اینکه به نظر من باید سالن هایی به این دوستان تخصیص داده شود که تجاربی را انجام بدهند. با احترام به همه استعدادهای جوانی که کارهای آنها بسیار دیدنی است و من تحسین شان می کنم، اما یک سری از دوستان الزاما هم نه جوان، ممکن است سنی هم از آنها گذشته باشد، ولی بی تجربه هستند، یعنی تجربه کار اجرا ندارند و یکباره می خواهند کارگردانی کنند.
به نظر من مقداری روند شــکل گیری کارگردان اینجا آســیب می بیند. یعنی اساسا به این شکلی که فقط صرفا به دلیل داشتن یک سرمایه که پول یک تماشاخانه
را بدهیم، کسی بی هیچ تجربه ای کارگردانی کند، روش درستی نیست. مقدمه ای که عرض کردم، اصال مخالفت با حضور جوان ها نیســت و معتقدم به حضورشان.
جوان های تحصیل کرده و بااستعداد حتما باید در تئاتر ما حضور داشته باشند، ولی اینکه افرادی بدون تجربه و آگاهی و بدون ســواد در سنین و نسل های مختلف و حتی در حرفه های دیگر و در هنرهای دیگر ورود می کنند، یک مقدار جای ســؤال دارد. البته که استثنا هم وجود دارد و ممکن است بعضی از این دوستان از حرفه های دیگر یا از هنرهای دیگر به تئاتر ورود کنند و شــاید هم کار خوب ارائه بدهند، اما به عنوان یک اصل معتقدم باید ســازوکاری داشــته باشــد.
موضوع دیگر این اســت که اجازه ندهیم کیفیت فدای کمیت شــود؛ چرا که با اجراهایی روبه رو هســتیم که به شــکل چند اجرا در یک روز در یک تماشــاخانه روی صحنه می روند و این لطمه بزرگی به طراحی صحنــه و طراحی نور می زند. امکان دپو کردن دکور وجود ندارد و بعد تمرکز بازیگران به شدت آسیب می بیند.
من خواهش می کنم از عزیزانی که مسئولیت تماشاخانه ها را بر عهده دارند، در این زمینه یک بازنگری جدی انجام بدهند؛ چون مطمئنا تماشاگر هم راضی تر خواهد بود، اگر در فضای آرام تری به تماشــای کار بنشیند و بتواند بعد از اجرا احیانا با گروه و بازیگران گفت وگو داشــته باشد. فراموش نکنیم که تئاتر، آیینی است برای دیالوگ و بهانه ای است برای اینکه صاحبان اثر با تماشاگران گفت وگو کنند و این باعث رشــد و غنی تر شدن تئاتر ما خواهد شد.
یک خواهش هم از همکاران عزیــز تئاتری دارم که در عین حال که تئاتر ما نیاز به همه گونه ها دارد و همه گونه ها محترم هســتند، هر شکلی که ارائه می کنند، سعی کنند اصول آن شیوه و ژانر را رعایت کنند. متأسفانه در این سال ها شاهد هســتیم یک سری کارها احیانا مورد استقبال قرار می گیرد، صرف اینکه از آن کار استقبال شده، باعث می شود آن شکل و شــیوه تکرار شود و این به نظر من غلط است. گاهی اوقات شیوه ای که اجرا شــده، هیچ ربطی به تئاتر نداشته و حاال به دلیلی فرامتنی مورد اســتقبال قرار گرفته. صرف اینکه از آن کار استقبال شده، نباید همه ما دنبال آن شکل و شــیوه برویم. اگر آثار کمدی و موزیکال کار می کنیم، این اصولی دارد که در شــکل خودش خیلی هم کار سختی است و در شکل خودش خیلی هم کار محترمی است. نیاییم به هر قیمتی تئاتری را روی صحنــه ببریم. اگر این کار ادامه پیدا بکند، کارهای بزرگ را دیگر نمی توانیم روی صحنه ببریم، چون تماشاگر ممکن است سلیقه اش از این فضا متأثر شود و به دلیل مواجهه اش با یک سری آثاری که از اصول تئاتری و شــیوه های درست محروم هســتند، به سمت و سوی دیگری برود که دیگر به سختی بتوان کاری از کامو یا سارتر را روی صحنه برد.
این خواهشی است که امیدوارم به آن توجه جدی شود.

منبع: خبرگزاری شرق

درباره نمایش شَک (یک تمثیل)
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴