با سلام خدمت همه عزیزان
درباره نمایش رستگاری: اولین چیزی که با آن رو به رو میشویم دکور و آکساسوری هایی ایست که بیشتر ما را به سمت تئاتر بی همه چیز میبرد تا تئاتر بیچیز ، ناکارآمدی دکور ، فیکس نبودن، دوست داشته نبودن و عدم ارتباط دکور با مخاطب حتی بازیگران دیگر ایرادیست که به چنین چیدمانی وارد است.
بهتر است قبل از هر اجرا کارگردان با اتاق فرمان به یک تعامل در صدا و شدت آن برسد این عدم هماهنگی انقدر زیاد بود که ۱۵ ۲۰ دقیقه ی اول کار دو بازیگر اول گاها مجبور به فریاد شدند که خود به انتقال حس صحیح آسیب میزند، همچنین من بیشتر صدای خنده و شوخی های اتاق فرمان رو میشنیدم تا صدای نمایش رو .
لباس هایی بی هویت و بی اصولی که کارگردان سعی کرده با چند درز و ایجاد سوراخ و خاک مال کردن به ما برساند که خانواده از قشر ضعیف است و در مقابل فرد چهارم با یک کت شلوار که ۳ الی ۴ سایز از خودش بزرگتر بود و کاملا مشخصه که شخصیت در لباس خود نیز جا نمیگیرد و عدم راحتی تمامی بازیگران در لباس هم دیده میشود.
از موسیقی و افکت و نور هم چیزی نمیگم.
و اما بازی ها من نمیدونم چرا بازی ها آنقدر باید تفاوت داشته باشه و یک دست نیست انگار دوتا تیم مجزا در پلاتو های جداگانه تمرین کردن و حالا
... دیدن ادامه ››
اومدن روی صحنه ، جنس بازی ها نوع ری اکشن ها و نوع برخورد با متن و مواجه با پارتنر کاملا زمین تا آسمون سبک و سیاق فاصله مندی و ما رفیق بودن در صحنه کاملا گواه این مطلب هست. این عامل دو دلیل رو توی ذهن من به وجود میاره : یا کارگردان زورش به بازیگر نرسیده و بازیگر هر کاری دلش میخواد کرده و یا بازیگر زیر بار دیکتاتوری کارگردان له شده و به چشم چشم بسنده کرده و اصلا در عملیاتی که باید از بازیگر در راستای رسیدن به نقش قرار نگرفته .
در خاتمه ممنونم از همه ی عزیزان به امیدی که سالن های ما به دور از سلبریتی ها و مملو از استعدادهای جدید و فکر شده بشه