نقدی کوتاه در مورد پوزه چرمی علیرضا کوشک جلالی
کار با نشان دادن ویدئویی از فیلمِ (اگر اشتباه نکنم) کشتار با اره برقی در تگزاس که نویسنده از آن الهام گرفته و شخصیت مرد نمایش به شدت تحت تأثیر آن است آغاز میشود و بلافاصله بعد از آن، موسیقی زیبای Requiem for a dream (مرثیه ای برای یک رؤیا) ساخته ی Clint Mansell پخش میشود. که انتخاب درستی به نظر میرسد، چرا که در این نمایش هم گویی مرثیه ای برای یک رؤیا خوانده میشود.
در همان چند دقیقه ی اول چَکِ اول زده میشود و تماشاگر را میخکوب نمایش میکند. در نگاه اول شاید با نمایشی در ژانر وحشت روبرو باشیم، ولی این تصور چند دقیقه ای بیشتر نمیپاید. نمایش با نشان دادن عصیان جوانی که با مشکلات زندگی در حال دست و پا زدن است ادامه می یابد. خانواده ای که درگیر مشکلات مالی هستند و در عین حال هیچ توقعی از کسی ندارند. زوجی که با چیزهای بسیار ساده شاد میشوند؛ طنز تلخی که یکی از گزنده ترین قسمتهای کار بود: درخواست چیپس، پفک، نوشیدنی، سیگار، پاستیل در ازای یک گروگانگیری!!! زوجی که اگر دنیای بیرون، فجایع بیرون، کاری به کار آنها نداشته باشد و زندگیشان را مختل نکند، به زندگی خود ادامه میدهند و شادند. اما فجایع انسانی بیرون مانع این کار میشود و پوزه چرمی مجبور میشود برای دفاع از خود و خانواده اش یک روش غیرمعمول را انتخاب کند و به خرید یک اره برقی رو بیاورد که برایش حکم سلاح را دارد. بیکاری، فقر، نگاه ابزاری و جنسی به زن، زنی که از کار اخراج میشود، چرا که به پیشنهاد بی شرمانه ی رئیسش جواب رد داده است. دخالت دیگران، دولتمردان، پلیس در زندگی شخصی اشاراتیست به دخالتهای سیستم سرمایه داری حاکم بر دنیا. دخالت در زندگی شخصی توسط این خوک سرمایه داری (که یک گوشه ی کوچک آن را ادوارد اسنودن چندی پیش فاش کرد) در این کار تقبیح میشود و عامل این خشونتها همان انسانهای دنیای بیرون اند. صدای کوبیدن به در که ظاهراً شکایت همسایه است ولی نماد سرکوب شدن توسط دنیای بیرون است، به خوبی به تصویر کشیده شده است.
شاید نقطه ی عطف این کار صحنه
... دیدن ادامه ››
ی خوانده شدن شعر است. تنها نور حاکم، یک چراغ است که از سقف آویزان میشود و تداعی کننده ی اتاق های بازپرسی است. صدای شعر زیبایی شنیده میشود و این چراغ بسان اتاق های بازپرسی به جلو و عقب حرکت میکند. گویی انسانهای داخل سالن در حال محاکمه شدن هستند. کسانی که هرکدامشان شاید نقش خود را برای به اینجا رسیدن دنیا درست ایفا نکرده اند. و در پایان نمایش، سرنوشت محتوم کسی که تحملش تاب آمده؛ مرگ.
بازیگران کار با آنکه جزء ستارگان پرقیمت تئاتر نیستند، ولی کارشان را درست و دقیق انجام میدهند. انتخاب موسیقی چه موسیقی ابتدا، چه موسیقی شعر و چه موسیقی انتها بسیار خوب انتخاب شده، طراحی صحنه و نور و کارگردانیِ کار نیز فوق العاده بود و نشان داد کوشک جلالی در ژانری غیر از طنز نیز کارگردانی کاربلد است.
تنها چیزی که در کار کمی آزاردهنده بود، گرمای سالن بود. شایدم من تحت تأثیر نمایش «داغ» کرده بودم.
من دوبار این نمایش را دیده ام و دیدنش را به تمامی کسانی که به دنبال یک کارِ خوب هستند، پیشنهاد میکنم.