این نمایش را بیش از هر چیز تقابل ایمان و اعتقاد با عقل و تفکر دیدم . برای همین نسل ما با گوشت و پوستش با این نمایش ارتباط برقرار می کند . اجرایی که در نهایت سادگی به ژرف ترین معناها می رسد . روند پیش روی داستان رو دوست داشتم :
مرحله ی اول انکار : اصلا سقف سوراخ نیست
مرحله دوم سفسطه و انحراف از بحث اصلی : سفسطه های عمو و صحبت راجع به آینده
مرحله سوم تطمیع : پوست مادر - حق زن - خوش گذرانی پسر
و نهایتا تسلیم
از طرفی مقابله به مثل جبهه مقابل هم جالب بود
مرحله اول : استفاده از
... دیدن ادامه ››
برهان های عقلی
مرحله دوم : تمسخر جبهه مقابل از طریق جوک سازی
اما پایان بندی کار را دوست نداشتم ، چرا که وقتی خواهر و برادر هم در انتهای نمایش از سر مخالف به انکار سوراخ بودن سقف پرداختند ، در واقع وارد یک چرخه معیوبی شدند که پایان خوشی ندارد و جبهه ای که نماد عقل گراها و منطق گرا هاست نباید وارد این لج بازی می شد .
یک انتقاد دیگر هم دارم و به نظرم بازیگر پدر بزرگ انتخاب مناسبی برای این نقش نبود .
اما نهایتا ا همه دوستان دعوت می کنم که در این 3-4 روز پایانی به دیدن این نمایش بروند .