از خودم سیرم نمی دانم چرا ؟
از تو دلگیرم نمی دانم چرا ؟
در جوانی دیده ام در نیمه راه
ای عجب پیرم نمیدانم چرا ؟
آن امید سبز در ژرفای خویش
کرده زنجیرم نمی دانم چرا ؟
می رسم روزی به آن امید سبز
بعد می میرم نمی دانم چرا ؟
مثل زخمم تا نوازش می شوم
درد می گیرم نمی دانم چرا ؟
خویش را از خویش هم رنجانده ام
از جهان سیرم نمی دانم چرا؟؟
شاهین فتحی (مهربد)