نمایش «گزارش به آکادمی» نمایندهای است از قدرت مطلق بیان مونولوگ در تئاتر. فرم اجرا و بازی آییش هرچند ساده است، اما اصالت و عمق متن را به سادگی قابللمس میکند. متن کافکا در این اجرا رهایی یافته و تبدیل به یک عنصر تأملزا شده است؛ اما این تمام ماجرا نیست.
• فرم ** مینیمالیستی** بدون طراحی بصری کافی گاهی به سادگی تبدیل میشود و آن «نیروی ساکت» را به ضعف بدل میکند.
• سالن نامناسب و طراحی فیزیکی فضا باعث حواسپرتی شده؛ همان «لحظه انفصال» که برخی به آن اشاره کردند در تجربه اجرایی بهوجود آمد.
• اما: اگر عملکرد آئیش و انتخاب متمرکز طهماسبی برای حذف میزانسنهای اضافی را تبدیل به یک استراتژی خوانش کنیم، آنگاه این انتخاب قابل دفاع و حتی هوشمندانه است—مشروط به اینکه سالن این تعهد را پاسخگو باشد.
📌 جمعبندی:
این اجرا، اگر در خود متن و بازی خلاصه میشد، یک تجربهی درخشان میبود؛ اما به دلیل ضعف در طراحی محیط اجرایی (سالن، نور، صحنه)، آنقدر که شایسته است درک نشد. ارزش مشاهده دارد حتماً، اما با ذهنی پرسوجوگر و توجه به محدودیتهای محیط اجرا