پروندههای جنایی، معمولاً سوژههای جذاب، پرکشش و بحثبرانگیزی برای داستاننویسی و نمایشنامهنویسی هستن؛ اما تا جایی که حافظم یاری میکنه، کمتر از ظرفیت واقعیشون در اجراهای تئاتری به آنها پرداخته شده.
فضای این نمایش من رو یاد غلامرضا لبخندی انداخت، یکی از اجراهای مورد علاقهام در سال گذشته؛ با این تفاوت که این بار روایت از زاویهای متفاوت و از نقطه نظر دیگری بیان شد.
یکی از نکات جالب درباره چنین پروندههایی این هست که ما در اغلب موارد نمیتونیم با قطعیت درباره حکم نهایی قضاوت کنیم. همیشه لایهای از ابهام – با شدت و ضعفهای مختلف – روی حقیقت ماجرا و رأی صادرشده وجود داره.
در نهایت، ما روایت ماجرا را تنها از یک سمت داستان میشنویم؛ مثل پروندهی شهلا جاهد که هنوز هم برای من پر از ابهامه و گاهی به آن فکر میکنم.
دغدغهی خانم بیان در انتخاب این سوژهها ارزشمند و قابل تحسین هست. روایت سه پروندهی متفاوت به شکلی کامل، منسجم و اثرگذار، نشون دهنده ی این هست که ایشون رسالت خودشون رو به عنوان نویسنده و کارگردانی آگاه و مسئولیت پذیر به خوبی به انجام رساندهاند.
بازی خانم میرعلمی و خانم قاسمی بسیار به دل من نشست. در نهایت به تمامی اعضای گروه و دوستان صحنه خسته نباشید میگم و برای همگی آرزوی موفقیت دارم. 🌺🌺