در حیرت زمین و هر چه و هر که و آنکه بر آن میافتد هستم
با کنار رفتن پرده نمایش از دکور مبهوت شدم و پشت سر هم چک خوردم دیگر نمیتوانستم نفس بکشم...
با زمبن چرخیدم و گردیدم و توهم زدم و حیرت کردم و مبهوت شدم
زمین و تاریخ و معنا و باور و همه و همه با هم چرخیدن
من تماشاچی جزوی از این مدار چرخشی بودم بخشی از این حیرت شگفت انگیز که گیج خوردم و سر خوردم و بر خوردم میان مداری از اسطوره و تاریخ، علم و ایمان، آدم و خدایی که شاید دیگر به باورها نگاه نمیکند.
دیگر توجه ندارد
همه چیز ابزورد و نیهیلیسم گونه با پازل های فلسفی چیده
... دیدن ادامه ››
شده کنار هم
تصاویر نمادینی خلق میشود از سیبی بر صورت تا مار و بهشت و تبعید، از ستارهای که دیگر نمیگردد تا انسانی که هنوز میافتد، بیآنکه زمین تمام شود. پر از ارجاعاتی از فیلم و عکس و تابلو و داستان و افسانه که فقط میخواهد تو را با پرسش بی پاسخی مواجه کند
دکور، حرکت، صدا، بدن، زمان همه و همه در خدمت یک همزیستی حیرتبار، همدیگر را میخورند و قدرت میدهند و نفس در سینه حبس کرده و اجراگرانی که در مرز باریک بین اجرا و زیستن ایستاده اند بدون لحظهای سقوط از چرخش جهان شاید هم همین الان در حال افتادن هستند شاید هم متوجه نیستند شاید جذبند .
من هنوز در حیرت و سپاسگزار هنر شمس و تیم و دوستانش هستم که مرا مدهوش و مست و ملنگ صحنه و بازی و فرمی کردند که از دل هنر جوشید .
برای نوع صحنه پردازی پیشنهاد میشود ردیف ۵ به بعد را بگیرید
بهتر بود این دکور در سالنی به موازات چشم مخاطب اجرا شود.
مرض های خاص دوست داشتنی کارگردان در کار هم سوپرایز کننده بود
غایت بدن بازیگر در خیری خواه و دوستان از جمله آقای اشاداد ..بسیار تمرینات سختی قطعا داشته اند و روزها تمرین و تمرین و تمرین
غایت صدا در آن آوازه خان خوش صدای رام کننده