فیلم «زیبا صدایم کن»، ساختهی رسول صدرعاملی، اثری است دقیق و حسی که از پس داستان سادهی یک دختر و پدر گرفتار در تفاوتهای روانی و اجتماعی، رویهای عمیق از خستگی، امید و چالش هویتی نسل امروز میسازد.
⸻
📌 روایتِ گسست و بازسازی
فیلم با تمرکز بر زیبا (ژولیت رضاعی)، نوجوانی ۱۶‑۱۷ساله، همراه با پدرش خسرو (امین حیایی) که از بیمارستان روانی فرار کرده، قصهای ساده اما مؤثر از تلاش برای اتصال دوباره تعریف میکند . این رویارویی بین دو نسل، در دل تهران پرزخم، تلاشی است برای یافتن صدایی که هر دو را مستحکم نگه دارد.
⸻
🏙️
... دیدن ادامه ››
نقد جامعهی خشن و بیمار
خسرو نه فقط بیمار روانی که نماد بحران مردانگی در جامعهی امروز است؛ جامعهای که بیماران روانی را فقط به دلیل عدم تحمل تفاوت، «بیمار» میخواند و کنار میگذارد . صحنهای که او ساعت را تعمیر میکند و با نگاهی مشکوک قضاوت میشود، تصویری از نابرابری و خشونت روانی است که در قالب اندیشه بحرانهای شهری، بیرحمانه ادامه مییابد .
⸻
🎭 از ملودرام تا رئالیسم احساسی
فیلم در ریتمی آرام و داستانی احساسی رخ میدهد که گاه مانند آرشیوی مستند اما لطیف از روزمرگیهای آشفتهست. تصاویر، اکتها و سکوتها، بیشتر از دیالوگها حرف میزنند . با این حال، برخی ضعفهای نوشتاری و شخصیتپردازی—هیچگاه به عمق نمیرسند یا بیمنطق جلوه میکنند—تاثیر ملودرام را در نیمه دوم کاهش دادهاند .
⸻
🌿 موسیقی و فضا؛ ناجی داستان
موسیقی کریستف رضاعی با ترکیب پیانو، سهتار و الکترونیک، و استفاده از فضاهای مینیمال، نقش راوی دوم را ایفا میکند؛ در سکانسهای عصبی، شک، انتظار، و امید، موسیقی بهشیوهای چیره و آرام، بار احساسی درام را میکشد . تهران—با خیابانها، گلدستهها، ساختمانها—در نگاه صدرعاملی، تبدیل به شخصیت اصلی و نمادی از «جنونِ شهر» شده است .
⸻
💔 نتیجهگیری
فیلم زیبا صدایم کن گزارش یک گره کور عاطفی است؛ پدری که برای شنیدن صدای دخترش، از بیمارستان روانی فرار میکند و دختری که به استقلالِ خشکشدهاش میبالد. این «بازگشت» نه صرفاً احساسی، بلکه بازخوانی بحران خانواده و جامعهایست که در آن، ارتباط صادقانه جرم است و خاموشی شنیده نمیشود.
خلاصه اینکه:
• فیلم پر از لحظات تأملبرانگیز است؛
• اما گاهی شخصیتپردازیهای ناپخته، برخی سکانسها را سطحی میکند؛
• و بههرحال، صدای امید و بازسازی است که در سکوتها شنیده میشود.