چندروز قبل از دیدن نمایش، ذهنم درگیر اسم این کار بود و این سوال توی ذهنم تکرار میشد که از این اسم قراره چی فهمیده بشه ؟ تنها چیزی که تداعی میشد "اروس" و "تاناتوس" بود : غریزه مرگ و زندگی
و این نمایش به خوبی تقابل این دو غریزه رو نشون داد .
انسان موجودی است که مابین نبرد دایمی دو غریزه متضاد گرفتار آمده است؛ نبردی که رنج می آفریند، عامل این رنج خواه درونی باشد و یا از محیط پیرامونش بر وی تحمیل گردد، او را به چالش می کشد.
غریزه مرگ تاب هیچ تعلق و وابستگی رو نداره و بر همه چیز میتازه و ویران میکنه .غریزه مرگ همیشه در پی قدرت و ماندگاریه و این کارو با هر ابزار و وسیله ای که بشه انجام میده، حتی در پوشش جملات انگیزشی و جملات خیرخواهانه "به نفع خودت میگم" "برای صلاح خودت میگم" . به گونه ای انسان رو از زندگی و معنا تهی میکنه و نوعی سرسپردگی ایجاد میکنه. از دل غریزه مرگ هیچ گاه زایش و خلاقیتی زاده نمیشه.
و در این کار سوت برای من سمبل ابزار قدرت و تسلط و ایجاد رعب و وحشت بود، جایی که مرز بین خوداگاه و ناخوداگاه رو مشخص میکرد، مرز بین زندگی و مردگی (تحت سلطه بودن) رو تعیین میکرد و پایان قدرت و فرارسیدن مرگ با از دست دادن
... دیدن ادامه ››
سوت یکی شد.
بسیار کار نمادینی بود. پر از نمادهای فراوان بود و بنظرم بسیار با شرایط حال حاضر ما همخوانی داره.
در شب اجرای ما خانم لیلا میرحسینی و محمدسعیدی اجرا گر بودن که بسیار اجرای خوبی داشتن.
نظریه شاید نامحبوب: اینکه بسیار خوشحال شدم که ظاهرا ردپای سجادافشاریان در متن و کارگردانی نبود :))