همهچیز میگذرد، تو نمیگذری؛ اجرایی زنده، با ریتمی که در جان مینشیند
نمایش همهچیز میگذرد، تو نمیگذری اجراییست بیوقفه، زنده و دقیق؛ تجربهای که نه صرفاً دیده، بلکه حس میشود. این اثر بر پایهی متنی از محمد چرمشیر ساخته شده که در عین سادگی ظاهری، بار معنایی عمیقی را منتقل میکند. جهانی پر رمز و راز که با لحنی گاه طنز و گاه تند، تماشاگر را به عمیقترین لایههای کودکانه، انسانی و فلسفیاش میبرد: ما کجای این مسیر ایستادهایم؟ راه ما از کدام سو میگذرد؟
رضا بهرامی، با هوشمندی، این جهان پیچیده را به اجرایی پرریتم و بدون مکث تبدیل کرده. حضور خودش به عنوان یکی از بازیگران، نه خودنمایی، بلکه نوعی فرو رفتن در ریتم و همراهی با گروه است؛ گویی کارگردانی از دل اجرا اتفاق میافتد، نه از
... دیدن ادامه ››
بیرون آن.
بازیگران با تمام وجود روی صحنهاند؛ بدنهایی فعال، صداهایی زنده، نگاههایی دقیق. هر اکت و دیالوگ بخشی از یک حرکت پیوسته است. اجرای ناناستاپ آنها، نیازمند هماهنگی بالا، تمرکز بالا، و قلبی تپنده برای صحنه است.
طراحی صحنه مینیمال و در عین حال کاملاً کاربردیست؛ نه مانع، نه زائد. طراحی لباسها نیز در هماهنگی با فضای ذهنی اثر، ساده اما معناگرایانه انتخاب شده. نورپردازی هم با استفادهی دقیق از رنگها، موقعیتهای دراماتیک را برجسته میکند؛ نه صرفاً زیباشناسانه، بلکه روایی.
موسیقی یکی از نقاط قوت اثر است. نه در حاشیه، بلکه بهعنوان یک نیروی درونی، نمایش را هدایت میکند. گاه تمپوی اجرا را بالا میبرد، گاه به تماشاگر اجازهی مکث میدهد. و مهمتر از همه، پایانیست که با موسیقی، بازیگر، و نگاه مستقیم، تماشاگر را با حالی خاص بدرقه میکند؛ نه بیرون از سالن، بلکه به درون خودش.
این نمایش برای تماشاگر، فقط یک ساعت روی صندلی نشستن نیست؛ سفریست درونی. و وقتی همهچیز میگذرد، شاید تنها چیزی که در ذهنش میماند، آن بچه باشد... و این پرسش: «من چرا هنوز نمیگذرم؟»