بخش دوم
همچنین پرسش از کودکان و ترغیب آنان به دروغ گویی از جنبه های منفی این اثر است که مثل نقل و نبات بین بازیگرهای عروسک گردان و کودکان حاضر در پلاتو رد و بدل می شد که صرفنظر از اهمیت ها یا ضرورت های اجرایی که در قصه اصلی به این پررنگی روایتگر از مخاطب پرسش نمی کند بلکه آن را به دریافت شخصی او از اثر حواله می دهد، در این نمایش به کرات از حضار بخصوص کودکان به صورت چهره به چهره سئوال می شود که نوعی از بدآموزی ناخواسته را بر فکر و ذهن او می نشاند که با ماهیت و ماموریت نمایش کودک و نوجوان در تضاد و تباین است و البته گناه این بدآموزی در اصل باید حواله پیشینیان ما گردد که چنین روایت گری نامبارکی را در ادبیات فولکوریک ما رقم زده اند! شاید تصور نمی کردند روزگاری برسد که ملاک های نقد و داوری نسبی، متکثر و عصری امروزه، عمل آنها را از نقطه نظر جنبه های پداگوژیک و اخلاقی اثر به بوته نقد کشانیده و بار آموزشی تربیتی اعمال شان را مورد پرسشگری خویش قرار بدهد!!
⭕️ حضور عروسک گردان در میان کودکان تماشاچی از نکات برجسته کار است ولی ای کاش در عوض پرسش و دریافت پاسخ دروغ به پیدا کردن راه حل برگشت به خانه از زبان کودکان با کمک همراهان شان معطوف می گردید که بار محتوایی اثر را با ملاک های امروزین سهیم کردن کودکان در تصمیم گیری های کوچک برای پرورش مهارت اعتماد به نفس و تصمیم گیری آنان در آینده را ارتقا بخشد. استفاده عروسک گردان از عناصر و اآلِمان های موجود در صحنه مثل اشاره به ملزومات و امکانات موجود برلی راه حل مثل ماکت کدو تنبل می توانست کودکان حاضر را به استفاده از امکانات موجود و چاره اندیشی سریع و موثر راهنمایی کند، یا راه حل را طوری در دهان
... دیدن ادامه ››
کودکان بگذارد که مختصری خلاقیت آنان تحریک شود. حیف که چنین نشد!
⭕️ تصور نمی کنم هیچ پدر و مادری دوست داشته باشد در مهم ترین لحظات احساسی نمایش خواسته یا ناخواسته دروغ را به روح و روان مخاطب کودک شان تحمیل کند و آب از آب هم تکان نخورد. خیر، اثر از جنبه های تعلیمی نقص های اساسی دارد و نویسنده و کارگردان نمایش نخواسته تا روح اصلی نمایش را به مخاطب خود ارائه کند لذا به این شکل از روایت گری روی آورده است که جای تامل دارد. در ادبیات تعلیمی گذشتگان زبر و زرنگی پیرزن نمود بیشتری دارد تا دروغ او به منظور فرار از خورده شدن! در واقع او ناخواسته در مواجهه با مشکل چاره گشایی می کند نه این که اصل را بر دروغگویی استوار نماید.
⭕️ بیان بازیگر پیرزن و صحنه گردان مرد که هنزمان در اثر در نقش راوی، شیر و گرگ ایفای نقش کرد مناسب بود ولی گویش امروزی دختر پیرزن علیرغم این که باید جوانی و طراوت او را جار بزند و با تم اصلی قدیمی اثر همخوانی داشته باشد از بعد احساسی، قرن بیستمی و امروزین بود که زائد و غیراصولی می نماید.
⭕️ زمان ۴۰ دقیقه ای و مناسب برای کودکان اثر یک حسن تاکیدی و ایجابی برای این نمایش است زیرا هم مخاطب کودک بیش از آن توان ندارد هم نمایش نمی تواند مخاطب کودک را زیاد روی صندلی نگه دارد و باعث می شود او در پلاتو حرکات اضافی بنماید که شکر خدا در این نمایش چنین اتفاقی را شاهد نبودم که یک حُسن است. گاهی یکی از حضار مانع احساسات بچه ها می شد که اشتباه است.
⭕️ طراحی عروسک ها حرفه ای، زیبا و کاربردی است که به گروه سازنده تبریک می گویم. حرکات عروسک گردانان در هدایت عروسک ها حرفه ای است به گونه ای که ار عهده نمایش جرئیات حالات و احساسات بازی اشخاص بازی و انتقال آن به مخاطب برآمده اند. موسیقی زنده از جنبه های مثبت اثر است که خسته نباشید و خداقوت ویژه دارد. طراحی صحنه فارع از ماهیت شیب دار مسیر حرکت پیرزن در داستان اصلی که راه رفت را دشوار کرده و راه برگشت را ساده تر نشان می دهد باید به گونه ای در اثر تداعی می شد که مخاطب بداند همیشه رفتن و حرکت کردن زاد و توشه می خواهد، سختی های خاص خود را دارد و برای موفقیت در هر کاری باید ملزومات آن را فراهم کرد. تصور من این است پیشینیان ما در این قصه به این جنبه های اثر اهمیت بیشتری داده اند، زیرا نمونه های دیگری از این سیر و سلوک مثلا" در سفر سیمرغ و امثال آن در ادبیات قدیم ایرانی وجود دارد.
⭕️ مخلص کلام این که در قصه اصلی پیرزن هنگام مواجهه با خطر برای حفظ جان راه حل وعده سیری شکم در برگشت و استفاده از عنصر طمع حیوانات را مد نظر داشته که علی القاعده از تفکر انسانی با ویژگی های خاصش دور هستند اما در این اثر دروغ استفاده می شود، بد هم استفاده می شود، بد هم تشویق و ترغیب می شود، برای بد طیفی از انسان ها هم توصیه می گردد، کودکان و نوجوانان! در اثر اصلی نویسنده به زشتی طمع و ناکامی فرد طماع اهمیت بیشتری می دهد تا این که از دروغ در جهت پیشبرد کارهایش استفاده ابزاری کند.