بخش سوم
⭕️ البته نمایش برخی زیبایی های بصری هم دارد از جمله طراحی لباس خوب و کارگردانی و بازی اشخاص بازی در صحنه رقص دختران در پس توری آویخته که نمایشی هوشمندانه از سانسور و محدودیت های مذهبی است که بر کار اعمال شده است. بازگشت به بشور و بسابی ابتدایی اثر در انتهای آن از نقاط قوت اثر است و نشان از بی اثری تلاش های زنان و دختران در تغییر سرنوشت خودشان در عصر قجری و امید به تکرار تلاش های در اعصار بعدی است. در واقع حس مایوسانه اثر با این آغاز و این پایان بیشتر به مخاطب تحمیل می شود، گرچه خروج تک تک دختران از بازی در این صحنه پایانی، آغازی بر این حرکت و تغییر سرنوشت را تداعی می کند که سجادی با هنرمندی خاصی آن را در ذهن مخاطب بازآفرینی کرده است.
کاش ماهسون سجادی رویکرد بها دادن به تلاش زنان و دختران این سرزمین در بازیابی هویت زنانه و ارزشمندی خود را بیشتر پررنگ می کرد و به جعل روایت ها برای قصد و نیت خاص نمی پرداخت که اگر سیدماهسون چنین می کرد نمایش مجلس مرداد پایان زیباتری می یافت. برای فهم بهتر قصد و نیت سید بهتر است به دیالوگ های ابتدائی دختران بپردازم که در آن قصد پاک کردن عرق مردان غریبه را از کف خانه دارند! چیزی که نه در عرف آن زمان و نه در واقعیت ساری و جاری عهد قجری وجود نداشته است. این که سیدماهسون سجادی چنین روایت می کند نشان می دهد که او بشدت فمنیست محور است! ماهسون بهتر است بداند که فمنیست ها در یکی از موج های چهارگانه حرکت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خود حتی معتقد بودند باید مرغ ها را از خروس ها جدا کرد! وقتی او ابن گونه زنان را مستاصل و بیچاره روایت می کند نه این که در عهد قجری چنین نبوده که بوده و اساسا" در دوره قاجار زنان محلی از اعراب نداشتند حتی در دوره پهلوی اول هم تا زمان کشف حجاب رصاخانی زنان در هیچ فعالیت عمده حضور نداشته و تنها تک و توکی حرکت در قالب تاسیس مدرسه دوشیزگان و بعدها دبستان ناموس در عهد قاجار توسط معدود زنان نوگرا و نواندیش رخ داده
... دیدن ادامه ››
است لذا تاکید او بر این تلاش های واقعی بیشتر از ان که در خدمت اثر باشد به جعل روایت و وقایع تاریخی برای رساندن یک پیام و معنای خاص که البته آن هم به واسطه ضعف عمومی بازی ابتر مانده است، پرداخت. کاش سید ماهسون جای آینه را بالای طاقچه و جای گیوه را پشت در قرار داده بود! کاش آیلار تفنگ به دست توسط عناصر ضدوطن شهید می شد تا این خانواده خون مبارزی دیگر را از طبقه زنان و دختران این سرزمین به مام وطن تقدیم کرده بود. کاش فرخروئی در کار نبود.
کاش سیدماهسون حداقل به ترتیب پادشاهی شاهان قاجار توجه بیشتری می کرد. ما آقامحمدخان، فتحعلیشاه، محمدشاه، ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه، محمدعلیشاه و احمدشاه دودمان قجری را از سال ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ هجری شمسی به عنوان حاکم بر ایران می شناسیم، اما ماهسون حتی این سیر تاریخی را هم برهم زده است.
⭕️ اما نقطه قوت اصلی و فراموش ناشدنی این نمایش همخوانی پایانی اثر به همراه تماشاگران از تصنیف زیبای از خون جوانان وطن لاله دمیده است که من البته به سختی می توانم نبود ارتباط معنادار آن را با اتفاقات آعازین سال های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ در ذهنم تداعی نکنم چون در این اثر عادت داده شده ام که چنین برساخت های ذهنی ای را به واسطه خواست کارگردان در ذهنم بسازم و نتیجه هم بگیرم.
⭕️ در مسیر مبارزه زنان ایران برای احقاق حقوق زیرپاگذاشته شده شان در دوره قاجار و پهلوی اشخاص زیادی زحمت کشیده اند. درک می کنم چرا سیدماهسون حرفی از زرین تاج قزوینی در این اثر نیاورده زیرا او در واقع طاهره قره العین است که چادر از سر کشید و به مبارزه با روحانیت پرداخت، این که از رفیق مریم فیروز به عنوان رئیس تشکیلات زنان ایران هم یاد نکرده برایم قابل پذیرش است اما این که فخر آفاق پارسا مادر فرخ رو را فراموش کند و تلاش های آن یکی را جای این یکی بنشاند و در اثر از فرخرو یاد کند، برایم صعب و دشوار است که نیت خوبی برایش پذیرفته شود.
حتی عصبانیت آشکار تنی چند از بازیگران دختر اثر در وصف مسایلی که بر زنان رفته یا ظلم هایی که متحمل شده اند برای من بیشتر نمودهای امروزی این زمانی پیدا می کرد و امیدوارم در ذهن سایر مخاطبین چنین نباشد که اگر باشد ای وای بر ما!