بخش دوم
⭕️ دیالوگ معروف زنان در آن زمان که ما علف می خوریم، خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم در سابقه تاریخی ایران زمین جاودانه مانده است. اما همان گونه که خوردن علف توسط آن مردمان در مقاومت تاریخی یک ساله شان در محاصره شهر، به انتساب به چهارپایی این قومیت شریف در ذهن برخی مریض احوالان و بعدها به یک ضرب المثل نامبارک تبدیل شد، در این نمایش هم جابجایی وقایع توسط نویسنده معجونی از یک متن ضد ایرانی، ضدوطنی بهائیت خواه یا حداقل بهاییت شور را ارائه کرده است. اگر تاسیس مدرسه دوشیزگان در تهران توسط بی بی خانم استرآبادی در سال های حدود ۱۲۸۵ صورت پذیرفت، انتساب آن به فرخ رو پارسایی وزیر آموزش و پرورش اعلاحضرت همایونی با کاربرد معنادار کلمه فرخ رو که بعدها در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ دستگیر و به جرم فساد و فحشا و بهائی بودن اعدام شد، هیچ محلی از اعراب ندارد مگر سفیدشویی فرخ رو! چیزی که در نمایش مجلس مرداد شاهدش بودیم هرچند منظور نویسنده فخرآفاق پارسا مادر فرخرو باشد ولی نویسنده اینجا اولین و مهم ترین جعل را انجام داده است.
مسئله مهم تر پارادوکس تصویب مجلس شورا در عهد قجری همزمان با سلطنت شاه بیمار، مظفرالدین میرزا در سال ۱۲۸۵ است که خودتان جایگاه این واقعه را در اصل قصه و نمایش مجلس مرداد و پس با پیشی آن مورد مداقه و بررسی قرار بدهید تا به جابجایی عناصر تاریخی و جعل روایت های مجلس مرداد بیشتر
... دیدن ادامه ››
پی ببرید.
⭕️ هرقدر سیاسی بازی و بیانیه خوانی نویسنده و کارگردان در بی ارزش خواندن زنان در مملکت و زیست در حوزه ای که به تصور او زنان جربزه و عرضه خواندن ندارند و یادگرفتن آنها برای مملکت خطر دارد ( که حتی در اندیشه های انتلکتوئل های قجری هم نبوده و نیست) ولی توسط نویسنده و بعد کارگردان پالس بالایی برای مخاطب ارائه می کرد، بازی های اشخاص بازی بشدت باسمه ای و ضعیف بودند. چیزی که وظیفه اصلی کارگردان در بازی ستانی از آنان می نمایاند. تنها زینب پاشا و آیلار و تا حد کمتری نقره از مزیت های نسبی بیشتری در حوزه بازی نسبت به سایرین برخوردار بودند لکن در مقام بررسی کلی متاسفانه همگی واجد شرایط اولیه بازی و علی الخصوص بیان بودند که جیغ زدن های مکرر بازیگران در اوقات بازی، صحبت کردن تودماغی ماهرخ که ناشی از تبعات عمل رینوپلاستی است، همه و همه نشان از نداشتن آموزش های لازم بازیگری در این گروه نوپاست. بازی فاقد شخصیت پردازی و تیپ گونه اما ناقص ارائه شده شکوه السلطنه نقطه ضعف عمده اثر و تنها در صحنه مرتب کردن وضعیت آیلار در خواب حس مادرانه موجود در این صحنه او را به مادرانگی عهد قجری نزدیک کرد آنهم به واسطه جنسیت زنانه او و نه ناشی از بازی که در واقع بازی او کاملا" به دور از یک مادر محکم و دیکتاتورمآب مادرسالار شاهدخت گونه قجری بود. حتی نزدیک به آن هم نبود. نشستن دایمی و عدم تحرک این بازیگر و اکتفای او منحصرا" به کوبیدن عصا روی زمین نه که نقزه قوت بلکه در حکم مهری بر ناتوانی در بازی و بازی ستانی کارگردان و عجله برای به روی صحنه بردن اثر بوده است.
⭕️ سیدماهسون ابتدا باید تکلیف خود را با بازیگرانش روشن کند. فقدان آموزش کافی و نبود تمرینات آوایی، تمرکزی، تنفسی و بدنی نقطه ضعف عمده اشخاص بازی این اثر است که در سایه کار مداوم و همیشگی تک تک آنان در منزل و انجام فعالیت های گروهی در سالن های تمرین حاصل می آید.
گروه بازیگران این نمایش جملگی باید هر روز تمرینات تخصصی بازیگری را انجام بدهند تا ابتدائی ترین پتانسیل های برای بازی در نمایش را کسب نمایند.
⭕️ روی دیگر سخن من خطاب به گروه بازبینی این اثر است. من خیلی با شعارهای سیاسی و بیانیه های اعتراضی این اثر کار ندارم. رسیدگی به این امور متولی خودش را دارد، تنها چیزی که می دانم و به آن معتقد هستم این است که فضای کار فقط برای عناصر نشان دار سیاسی یا مذهبی یا ارزشی یا ضدارزشی بسته است و این نفرات هستند که محدود می شوند ولی اذعان می کنم چه بسیار افراد که در سایه و پشت و پَسَلِه های فرهنگی این شهرستان به جعل روایت ها و تخریب بن مایه های فرهنگی می پردازند لکن نه دیده می شوند و نه به حساب می آیند اما کار خود را پیش می برند! چون نشان دار نیستند!!
⭕️ نگارنده سالیان مدیدی است از عرصه هنر شهرستان دور بوده و جریانات حاکم بر زیست بوم فرهنگی شهرستان را به قطعیت نمی شناسم اما فقدان اجازه کار برای عناصر نشان دار وقتی چنین ضربات هولناکی به تاریخ و فرهنگ توسط افراد در سایه تحمیل می شود برایم غیرقابل پذیرش است. در واقع این تطهیر بهائیت توسط عناصر نشان دار است که ممنوعیت دارد لکن اگر آب زیرکاهی و توسط عناصر بی نام و نشان رخ بدهد موردی نیست. این همه برداشت من از این اثر است که قضاوت را به خوانندگان و ببیندگان این نمایش می سپارم.
فرخرو پارسائی وزیر معزول آموزش و پرورش پهلوی نباید طبعا" هیچ ارتباطی به دوره قجری پیدا کند لکن در این اثر ما شاهدش بوده ایم.