در «قضیه تفنگ چخوف»، با اجرایی مواجهیم که بهجای تأکید بر روایتپردازی خطی، از ظرفیتهای اجرایی تئاتر برای ساختن فضایی زنده و پرتعلیق بهره میبرد. نمایش با تکیه بر ریتم، بدن، و حضور، جهانی میسازد که هم آشناست و هم ناآرام، و بهجای تفسیر گذشته، آن را بر صحنه بازسازی میکند.
مولیر با بازی متکی بر لحن و زبان بدن، هم هوش طنز نمایش را تأمین میکند و هم پیچیدگی اخلاقی آن را. ناپلئون حضوری مطمئن و سنگین دارد؛ بازیای که قدرت را نه فریاد میزند، بلکه به رخ میکشد. و رقص چاپلین، اوج خلاقیت بصری و طنز تلخ اجراست؛ حرکاتی که بیکلام، صراحتی ویرانگر دارند، چه برسد به یک اجرای رپ ...
راوی اما همچون نبض نمایش، مدام در مرز میان گفتار و سکوت، بین دانستن و وانمود کردن، مخاطب را با خود میکشد. اجرایی که تماشاگر را نهفقط همراه، که بخشی از روند روایی میسازد.
کارگردانی اشکان پیر دل زنده دقیق، خلاقانه و شجاعانه است؛ او با کمترین عناصر تصویری، بیشترین تنش و معنا را خلق میکند. کنترل میزانسن، ضرباهنگ دقیق صحنهها و جهت دادن به لحن بازیها، نشانهی شناخت عمیق او از ظرفیتهای اجراست. اشکان عزیز موفق شده از متنی پیچیده و واقعه ای تاریخی، نمایشی خلق کند که نه پیچیدهنمایی میکند، نه سادهسازی.
دکور و طراحی صحنه نیز با کاربرد عناصر مینیمال، میدان را برای حرکت روان بازیگران و تغییر بافتهای احساسی آماده میسازد. صحنهپردازی، نه در
... دیدن ادامه ››
خدمت تزئین، که در خدمت تنش است؛ فضایی برای درگیری، تقابل و بیان.
اجرا و بازیها | ۹.۰ از ۱۰
طراحی صحنه و نور | ۹.۰ از ۱۰
روایت و فیلمنامه | ۸.۵ از ۱۰
تأثیرگذاری کلی | ۹.۵ از ۱۰
امتیاز نهایی | ۹.۰ از ۱۰
*** خداقوت به همگی که نمایشی درخشان خلق کردند...