«منگی» نمایشی است در ستایش بیهدفی. روایتی که نه میخواهد پیش برود و نه قصد دارد مقصدی را نشان دهد. و همین، تم اصلی اثر را بهخوبی در زبان اجرا منعکس میکند: روزمرگیِ سردرگم، تعلیق همیشگی، و زیستن در لبهی پوچی.
بازی فردین رحمانپور دقیقاً در نقطهی تلاقی انفعال و تعلیق قرار دارد؛ حضوری کمحرکت اما پرشکایت، که موفق میشود سکون را تبدیل به انرژی کند. حرکات فرم و سایهپردازیهای بدن بازیگران دیگر، کمک میکنند فضای خوابزدهی متن به فرم بصری تئاتری برسد.
امین سعدی در کارگردانی، به جای تفسیر متن، آن را رها میکند تا خودش روی صحنه پرسه بزند؛ و این تصمیم جسورانه، در خدمت مفهوم اثر قرار میگیرد. منگی نه نمایشی است برای فهم، بلکه برای حسکردن؛ و آن هم نه در ذهن، بلکه جایی در سینهی مخاطب، بعد از خاموششدن نورها.
محتوا و پیام ۸
اجرا و تکنیک ۸.۵
نوآوری و خلاقیت ۹
تأثیرگذاری احساسی/فکری ۸.۵
میانگین کل ۸.۵