نمایش ترس و نکبت رایش سوم در اجرای اخیر علیرضا اخوان، با بهرهگیری از گریم و پوشش خاصی که نشانههای جنسیت، نژاد و هویت فردی را حذف میکند، بدنهای بازیگران را به سوژههایی خنثی و در عین حال مطیع بدل میسازد. از منظر مارکسیستی، این حذف نشانههای فردی بازتابی از نظام ایدئولوژیکی است که در آن افراد را نه بهعنوان سوژههایی مختار، بلکه بهمثابه ابزاری در خدمت تولید و تبعیت ایدئولوژیک بازتولید میکند. بدنهایی که به جای تفاوت، همسانسازی شدهاند، بدل به "نیروی کار مطیع" میشوند که بدون مقاومت، در خدمت ساختار قدرت قرار میگیرند.
در این نمایش، حذف جنسیت و هویتهای مرسوم، به جهت نمایش شیوارگی انسان در نظام تمامیتخواه است. این بدنهای بیهویت، یادآور "انسان کالاییشده" در نظریه مارکس هستند که در آن فردیت و ویژگیهای انسانی به نفع ساختار ایدئولوژیک سرکوب میشوند. در چنین فضایی، دولت نهتنها ابزارهای اقتصادی را در اختیار دارد، بلکه تا مغز استخوانِ سوبژکتیویته افراد نفوذ کرده و آنها را به موجوداتی بیصدا، بیاعتراض و بیتمایز بدل میسازد؛ حیوانات ناطقی که تنها در چارچوب فرمانهای حاکمیت معنا مییابند.
و در نهایت:
رورانس؛ تهران سال 1404 ....