ریاکاران، دزدان "عشق"، "ایمان" و "زندگی"
نمایش: شب نشینی با مولیر
اثر: استاد داوود فتحعلی بیگی
متفکرانی بر این باورند جنگ ها، زلزله ها، سیل ها و دیگر عوامل طبیعی ویرانگر جوامع هستند. گروهی دیگر معتقدند "فقر" بیشتر از آن عوامل، ویرانگری دارد. اما اجازه می خواهم در جستجوی آناتومی ویرانسازی انسان، جامعه و جهان به عامل دیگری اشاره کنم. عامل "ریاکاری" که تقریبا در تار و پود تاریخ تمدن بشری و اکنونیت زندگی ما با جولان خود فاجعه ی مستمر می آفریند.
مگر با ریاکاری کاهنان یهود نبود که به قول داستایوفسکی در داستان "جن زدگان" آن انسان خدا شده یا خدای انسان شده را به صلیب کشیدند؟
... دیدن ادامه ››
و دوباره همین صلیبیون، به نام مسیح(ع)، انسانیت، آزادی و مردم و ... هزاران نفر قربانی را در سراسر تاریخ دنیای قدیم و جدید به مسلخ نبردند یا نمی برند تا شریعت درد و رنج را بلیغتر کنند؟ مگر بسیاری از قدیسان، صلحا، عالمان، متفکران، ادیبان، هنرمندان، نویسندگان و ... در تاریخ بشر قربانی ریاکاری نشدند؟ مگر تاریخ تمدن در همه ی کشورها مملو از به قدرت، ثروت و مقام رسیدن دورویان، منافقان و ریاکاران نیست؟ مگر همینها با چاپلوسی و مداهنه گویی موجب تحکیم قدرت حاکمان نامشروع یا اشغالگر یا بانی جدایی حاکمیت های مقبول از عدالت، انصاف و مردم نشدند؟ بلای ریاکاری چنان بنیان کنی مستمر دارد که به قول تئاتر نویس شهیر انگلیسی در اثر خود به نام "ریچارد سوم" می گوید: هنوز فنی پیدا نشده است که بتوان ضمیر آدمی را در چهره ی او خواند.
ژان باپتیست پوکلن مشهور به "مولیر" درامنویس فرانسوی است که ریاکاری مردم زمانه ی خود را در آثارش بیان کرده است. یکی از آثاری که وی در آن دین فروشان و ریاکاران مذهبی را نشان داده، نمایشنامه ی "تارتوف" است که یک روحانی نمای مسیحی، دزد مال و ناموس مردی می شود که فریب رفتار دینی او را خورده است.
مولیر به دلیل این نقد، مورد غضب تندروها در عصر خود واقع می شود و احتمالا در شمار ملحدان و زندیقان قرار می گیرد. به طوری که پس از درگذشت عمر کوتاهش از خاکسپاری پیکرش در آرامگاه مسیحیان ممانعت می گردد.
کشور ایران که از قافله سالاران تمدن بشری بوده نیز از این بلا و آفت ریشه سوز(ریاکاری) مصون نبوده و سرنوشت شوم بسیاری حکومت ها، دربارها، خاندان ها و خانواده ها را به خاطر داریم.
فرهنگ، هنر و ادبیات ایران همیشه سنگر دفاع از "عشق"، "ایمان" و "زندگی" بوده است. به طوری که علاوه بر ایستادگی در برابر حمله و اشغال عرب و مغول با فردوسی و سعدی، نگهبانی "عشق" با نظامی گنجوی، حفظ "ایمان" با معنویت مثنوی مولوی، شور زندگی با خیام و دوری از "ریاکاری" با حافظ بوده است.
هنر استاد داوود فتحعلی بیگی که بی شپاهت به هنر مولیر نیست و بسا که در مضمون پردازی، دایره ی وسیعتری را نسبت به او، علاوه بر نقد رفتار مردمان زمانه ی خود، قدرت و حاکمیت را در بهاء دادن به قول نمایشنامه اش، به بادمجان دور قاب چین ها یا به عبارتی "پاچه خواران" را نیز نقد کرده است؛ که آن را از طرفی عامل "فقر" و "فحشا" و از طرف دیگر سرآغاز خودکامگی می داند.
وی در یک شب نشینی خیال انگیز با مولیر فرانسوی، نمایشی خردورزانه، طنز، هجو، مفرح و شاد، با تلفیق و ترکیب استادانه ی تئاتر سنتی سیاه بازی ایرانی و تئاتر مدرن و اجراگرانی حرفه ای همچون داوود داداشی که دخیره ی فعلی بازیگر نقش سیاه این هنر در ایران است به نمایش می گذارد. نمایش درد مشترک دو هنرمند از دو کشور که هنرشان موجب رشک ریاکاران و تندروی آنهاست. درد مشترکی که باید گفت شرح حالشان این گفته ی ملای رومی در مثنوی "موسی و شبان" در مزمت تندروی ها است که:
گفت ای موسی دهانم دوختی
وز پشیمانی تو جانم سوختی
محمدرضا خسرویان
۱۴۰۴/۲/۱۷