دستام یخ کردهن، میدونی؟
نه از هوا...
از تکرار در ِ بسته.
از "چرایی" که جوابشو نگرفتم.
اون شب
وقتی رفتی،
من موندم
با یه
... دیدن ادامه ››
اتاق روشن،
و یه بخاری که دیگه گرم نمیکرد.
سرما، از پا میره بالا.
آروم، بیصدا، انگار که چیزی نشده.
میرسه به دل...
و بعد، صدا رو میبره.
نه جیغ میمونه، نه نجوا... فقط یه سکوت یخزده.
تو تقصیری نداشتی...
ولی منم نداشتم.
مرسی که رفتی.
مرسی که تنهام گذاشتی با خودم.
چون از توی اون سرما،
زنی بیرون اومد
که یاد گرفت بلرزه، ولی نلرزه.
کاش اون شب،
فقط همون یه جمله رو گفته بودی:
"حواسم هست که داری یخ میزنی..."
خسته نباشید میگم به همه عوامل نمایش یخبستگی 🌹