سلام خدمت گروه محترم
دیشب نمایش رو دیدم
قصه ی زنی که داره داستان مردی رو میگه نه داستان خودش رو
زنی که انقدر داستانش رو نگفته که داره خفه میشه
زنی که حتی آرزوی گفتن داره
و بعد به صورت اتفاقی یا چیده شده همه چیز در باره اش تمام میشه
بازی صابر ابر و خانم کردا و کنار هم بودنشون همیشه چیزی نو و خاص و بعضی وقتها ترسناک خلق میکنه
هر لحظه در این اجرا منتظر اتفاقی باشین
صحنه موسیقی و ان لباس ها و آن شکل و شمایل همه من را میخکوب کرد
شما دونفر الهام و صابر جادوگر هستید.