برخوانی یا همنوازی عریان انسانها
کارنامه بندار بیدخش، اثری درخشان و پیشنهادی مدرن،معاصر و درخور به زمانه ای است که در آن زبان رنگ باخته است و حال در این توخالی واژه ها، زبان را چون تیغ به روحت میکشد.
اثری که در آن نویسنده ی اثر هنگام اجرای آن،به گفته ی بازیگران و اذعان خودش،به دلیل پیچیدگی زبان آن انتظاری از مخاطب خود برای فهم آن نداشته است،حالا با رویکردی کاملا متفاوت (از بیضایی)،به سبک تئاتر بی چیز گروتوفسکی و بروک، چنان اندیشه ورزانه بین مخاطب و احساساتش فاصله می اندازد که آنچه در نهایت می ماند، زبان است. کلماتی که گویا عمیقتر و فراتر از متن اصلی، مفهوم را می رسانند.
اجرای کارنامه ی بندار بیدخش به نظر اینجانب با انتخاب رویکردی هوشمندانه از جانب کارگردان در فرم اجرا،شکل میزانسن و نحوه ی برخوانی، از متن بیضایی پیشی می گیرد و رویکرد اجرایی خود را پیروزمندانه به ثمر می نشاند.متنی که خطر شعارزدگی در آن در این روزگار آنقدر زیاد است که هر کارگردانی را می هراساند تا به سمتش برود ، تا نکند زیاده از حد زرد و تکراری از آب در بیاید، چنان محکم نقطه ی اعلای یک اجرای مدرن و پیش تر از زمانه اش را فتح می کند که می توان اسم آن را شاهکار گذاشت.
مهدی وحیدروش در نقش بندار از استاندارد بازیگری این روزهای تئاتر ایران فراتر می رود و به نقطه ای در ریتم بازی،فهم نقش
... دیدن ادامه ››
و درک متن می رسد که حیرت آور است.آن چه وحیدروش در صحنه عرضه می کند نه اجرای یک تئاتر که زندگی کردن یکانسان اسطوره ای با تمام جزئیاتش است.وحیدروش لازم نیست لب بگشاید تا درکش کنی، تنها نگاه کردن به چشمانش کافیست تا در وی غرق شوی.
حسن فضلی در انقباضی جنون آمیز، نقش جم را با ریتمی درست و تماشایی ایفا می کند.
این دو بازیگر با بدنهایی بسیار درست، با فرمهایی به غایت زیبا،مینیمال و گویا، یکدیگر را به جنگ می طلبند به گونه ای که اگر در لحظه ای یکنفرشان حضورش کمتر شود،قافیه را باخته است.
صحنه تئاتر بندار بیدخش، بی شک،علاوه بر این که صحنه ی نبرد دو کاراکتر اسطوره ایست،در فرم اجرا،در واقع جنگ بین دو بدن است،دو روان و دو زبان : دو ساز.
دوئت بدنها و صداهای دو بازیگر به عنوان تنها سازشان در این همنوازی هر لحظه دیدنی تر می شود. ریتم درخشان اثر، مرهون شناخت این سمفونی انسانی است.
این که اینمتن بسیار دشوار و سخت زبان، روی صحنه،به این حد از تماشایی بودن برسد،حقیقتا کمنظیر است.
ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش به عنوان تجربه اول کارگردانی خود نشان می دهند که تعداد دفعاتی که نامت به عنوان کارگردان در یک پوستر می آید فقط باد هواست،اینتجربه ی بیست و اندی ساله ی این دو هنرمند است که اکنون چون ستون های کاخ جم شاه،پشت آنها هستند و کاری کرده اند کارستان.