لوکوموتیو به کارگردانی رضا کنگازیان شبحی از دوست داشتنِ دنیای مردگانی است که هیچکاک در «سرگیجه» آن را روایت کرده است. قطاری که تا ابد به دورِ شهر میچرخد و ایستگاهِ پایانیاش میشود مُردنِ «لوکوموتیو»ران یک واگنِ احساسی دارد که نه استانیسلاوسکی آن را تذکر داده و نه مِتُد اکتینگِ استراسبرگی در آن دیده میشود. نقدِ اوّلِ من به این نمایش در اشتباهِ فاصلهگذاریهای بِرِشتی خلاصه میشود. در این فواصل بازیگر باید با تماشاگر | بیننده مواجه شود نه اینکه کارگردان را خطابه قرار دهد و خود را تحلیلگرِ اشتباهی از کار بداند!. این نمایش که تا 12 اردیبهشت در سالن پروازِ فرشچیان در اصفهان بهروی صحنه میرود بازیهای خوبی دارد. بازیگران از جان برای ایفای نقش مایه گذاشتهاند. مصطفی فرهادی بازیِ ستودنیای دارد و ما مهدی معین رو جذاب و دلپذیر میپذیریم. مسیح معتمد هم که در انبوهی از جاهطلبیهای کارگردان خلاصه شده یک کاراکتر دوست داشتنی میسازد و همچنین مهسا شهریاری در دیالوگها غرق میشود و یک احساسِ ناب از غزل صفری میبینیم. من روابط عمومیِ کار نیستم و بلد هم نیستم مثلِ اینها که استوری میگذارند و مینویسند حمایت از تئاتر شعارِ توخالی و کاذب دهم امّا معتقدم وقتی کاری از دل ساخته شده باشد بر دل هم مینشیند و حتماً که این نمایش دیدنی خواهد بود و...
برای مطالعهی متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/?p=24528
برای مشاهدهی ویدئوی مرتبط از لینک زیر استفاده کنید.
https://www.aparat.com/v/ecq5676