در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسین چیانی درباره نمایش شَک (یک تمثیل): نظر جناب محمدحسن کیانی درباره این نمایش که به دلیل محدودیت اکانت تیوال
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:31:00
نظر جناب محمدحسن کیانی درباره این نمایش که به دلیل محدودیت اکانت تیوالشون، بنده افتخار انتشارش رو دارم:

// شک یا یقین ؟! //

در  مواجهه اول با این نمایش و حتی اسم خود نمایش شاید همه مان بگوییم نمایش در مورد " شک " هست!
ولی شاید به لایه های زیرین برویم به یقین برسیم!!

مدیر مدرسه یقین دارد که پدر روحانی ریگی به کفش دارد برای همین موضوع به دنبال  " فکت " هایی است که این موضوع را ثابت کند اول ... دیدن ادامه ›› جلسه خصوصی با معلم زن که اتفاقاً او هم مثل مدیر یک راهبه است می گذارد و از معلم می خواهد که هرجا کوچکترین ردپایی بین پدر روحانی و دانش آموزان می یابد گزارش دهد...
حتی برای گیرانداختن پدر روحانی به دروغ هم متوسّل می شود...
شک داشتن یا به تعبیر دینی اش، سوء ظن داشتن یک گناه کبیره است و همین طور دروغ...
اما  مدیر مدرسه (خواهر روحانی )که خود منتقد ایده شک در الهیات مسیح است هم بدگمان است و هم دروغ می گوید...  آیا این را نمی داند؟
چرا می داند...
اما چون مطمئن هست که پدر روحانی فاسق است خود را مجاز به گناه می داند...
به عبارت معارف اسلامی، فاسد و افسد می کند و فاسد را بر افسد ترجیح می دهد.
فاسد:  بد گمانی و دروغ
افسد:  فاسق بودن پدر روحانی..
چون یقین دارد فاسد بهتر از افسد است...
..................
معلم ( خواهر روحانی )
او هم به نظر نمیاد دچار شک شده باشد...
او به پدر روحانی مثبت است، او را دوست دارد و حتی با یک جمله پدر روحانی در مورد دانش آموز ( مولر ) پدر روحانی را تحسین می کند و یقین می کند که پدر روحانی گناهی ندارد و یقین دارد که مدیر مدرسه در اشتباه است و بنابراین در خواب های اش به خاطر شک کردن به پدر روحانی عذاب می بیند، حتی مطمئن است که مدیر مدرسه در مورد کم محبتی به دانش آموزان اشتباه می کند ولی بهرحال مامور است و معذور...
پس یقین دارد و نه شک....
......
مادر مولر
مادر مولر بنابر دانسته های اش مطمئن است تمایل و غریزه از پسر خودش هست...
مادر مولر فقط نگران این است که پسرش اخراج نشود، همین و بس!
.........
پدر روحانی مهتر  ( پدر بندیکت )
او شک ندارد پدر روحانی کهتر انسان شایسته و مهربان و فداکاری است و هر گونه شک را نمی پذیرد حتی تا جایی که شاید حتی به برکناری مدیر مدرسه رضایت دهد....
.........
پدر روحانی کهتر
ایشان هم که اصلاً شک ندارند که اگر شک داشتند این مدرسه سوم نبود طی ۵ سال...
ایشان به لطف و بخشندگی خدا و مسیح یقین دارند...
خدایی که با جسمانیت مسیح مصلوب می شود تا همه گناهان بشر بخشیده شود، رابطه جنسی پدر روحانی و شاگرد پسر که هیچ است.... اگر قتل هم می کرد خدا می بخشید حالا یا با اعتراف یا با " ردِّ مظالم " یا هر چیز دیگر...
خدایش رحیم است و تنها گناهی که بخشیده نمی شود امید نداشتن به رحم خداست و بنابراین در اتاق مدیر مدرسه از او می خواهد که بهش رحم کند....
.......
اگر از منظر فوق 👆 به این نمایش بنگریم انگار " شکی " در کار نیست و همه اش یقین است!
با این حساب نمایشنامه که ۲۰ دقیقه اول اش کشدار و خسته کننده به نظر می آید،  خیلی دقیق و حساب شده است...
خیلی دقیق یقین مدیر مدرسه، معلم، پدر روحانی مهتر  و در نهایت پدر روحانی کهتر را نشان می دهد اگر دقایق اولیه حذف می شد به داستان ضربه می خورد چرا که شخصیّت پردازی درستی صورت نمی گرفت...

اما سئوال این است که چرا اسم نمایش شک هست نه یقین؟!
باز در نگاه اول سئوالات اخلاقی پیش بیاید که 👇
آیا بدگمانی و دروغ گفتن حتی به نیّت خیر امری اخلاقی است یا خیر؟
به رحم خدا امیدوار نبودن گناه بزرگتری است یا تعّرض به یک کودک ولو با خواست و غریزه یک کودک؟
و....
و...
و...
اما من شک دارم که  قصد این  نمایش دادن  تضادهای دینی_ اخلاقی باشد!
به نظرم با احتمال بسیار زیادی در حدود ۹۰٪ ، "زیر متن " این نمایش این است که " شک در مورد  خوب بودن کلیسا و مسیح و مذهب را کنار بگذارید و بدانید و آگاه باشید و یقین حاصل کنید که این مسیر به تباهی می رود.... "
‌..............
بازی ها...
بهنام تشکر که همیشه یک چیز است و این بار برخلاف " توافق نامه "  بازی اش در یک کشیش مسیحی نوگرا  خوب درنیامده...
ویدا جوان که واقعاً بد بود به جز چهره اش که دست خودش نیست و حالتی معصومانه دارد و جز این چهره هیچ چیز قابل قبولی برای ارائه در این نمایش ندارد...
.......
رویا افشار که هم چهره اش و هم بازی اش در نقش یک خواهر روحانی متعصّب خوب جا افتاده و جزو نکات خوب این نمایش است...
......
ساناز نجفی که با گریم بسیار خوب اش و بازی باورپذیرش کوتاه اما عالی ظاهر شد و مراتب تشکر و قدردانی را از ایشان دارم...
................
اما یک مورد دیگر به جز بازی بد  بهنام تشکر  و ویدا جوان برایم لایتچسپک بود و احساس می کردم خیلی با فضای یک مدرسه تحت نظارت کلیسا روبرو نیستیم، ادبیات معمولی مدیر و معلم و کشیش بود...
مثلاً ما فقط سلام و خداحافظی در روزمره به کار می بریم اما روحانیون شیعه از جملاتی مثل التماس دعا، ما را در ادعیه تان قرار دهید و غیره که در مسابقات و برنامه های  مذهبی تلویزیون می بینیم در اینجا ندیدیم...
مسیح نگهدارت باشد...
۲بار فقط کلمه منجی ما استفاده شد...
نه تنها در مورد روحانیت بلکه در مناسبات اداری  نیز داریم...
مثلا ریاست محترم ...
یا به استحضار می رساند برای مقام بالاتر  و  برای اطلاع به مقام پایین تر...
خیلی ادبیات روحانیت مسیحی ندیدیم....
نمی دانم در متن نبوده یا در اجرا؟!
...........
در نهایت از تلاش کوروش سلیمانی عزیز تشکّر می کنم به خاطر زحمات اش...
اما خب به نظرم با همه مواردی که در مورد نمایشنامه در بالا ذکر کردم، نمایشنامه استخوان داری نبود، نمایش نامه ای قدرتمند که فارغ از اجرا خود یک اثر خواندنی باشد...
نهایتاً یک نمایشنامه متوسط...
امیدوارم کوروش سلیمانی عزیز نمایشنامه های بهتری در آینده انتخاب کند و البته از بازیگرانی که بتوانند در نقش شان بدرخشند مثل خانم نجفی و افشار...
البته می دانم پاندمی سلبریتی گزینی معضل جدید تئاتر کشورمان شده تا  معضل قدیمی و مداوم فروش گیشه را التیام ببخشد ولی با این حال امیدوارم که کوروش سلیمانی انتخاب های بهتری برای نقش های نمایش های شان داشته باشند....

......
پی نوشت:
اول: بعد از چندی دوستان تئاتربین قدیمی تر را کنار هم یافتیم کهموجب خشنودی مان شد...
اگر می دانستم دورهمی در کنار دوستان و کوروش سلیمانی برقرار است من نیز  می آمدم که البته سلب توفیق شد این مهم....
دوم:  قبل از هر چیز از جناب سلیمانی عذر می خواهم که فقط می توانم کامنت های شان در زیر این دیوار نوشته لایک کنم و پاسخی برایشان نمی توانم بنویسم ....
۱۰ نفر این را خواندند
stanco این را دوست دارد
آقای چیانی عزیز سلام و ممنونم از اینکه پیام ایشان را رساندید …

اما بعد:

آقای کیانی عزیز سلام … اول از اینکه به تماشای نمایش ما آمدید و وقت گذاشتید برای نوشتن یادداشت تان از شما صمیمانه ممنونم … شما حق ... دیدن ادامه ›› دارید اظهار نظر کنید و از آنجا که هر اثر هنری وقتی عرضه می شود می تواند با نظرات مختلفی مواجه شود، ما هم باید جنبه ی هر نقدی را داشته باشیم و در کنار ده ها نظر تحسین کننده، نظرات مخالفی چون نظر شما را هم بپذیریم. یادآوری کنم آنچه کیفیت یک اثر را نهایتا تعیین می کند، نظر اکثریت تماشاگران اثر است، چراکه می دانیم حتی شاهکارهای هنری هم نظرات مخالف کم نداشته اند، تئاتر ما که خداراشکر هیچ ادعایی درباره اش نداریم، جز ادعای «کوتاهی نکردن در انجام وظیفه ی تئاتری مان» جای خود دارد …

اما بعد؛

درباره نمایشنامه و ساختار دقیق و معانی ارزشمندش، که آن را متوسط دانسته اید، پیش از این بسیاری تماشاگران و خود بنده قبلا نوشته ایم. شما هم با مطالعه اثر و خواندن نظرات و نقدهای ایرانی و خارجی آن، و نگاهی به تعدد اجراهای بین المللی اش بهتر می توانید اهمیت و کیفیت آن را ارزیابی کنید.

نقد قاطع و عجیب شما درباره بازیگران، اولین مورد درباره ی بازی های این نمایش است که همواره تماشاگران محترم _ اگر همین برگه را مرور کنید، می بینید _ به خاطر درخشان بودن و یکدست بودن هر چهار بازیگر، آنها را ستایش کرده اند. البته ممنون که خوشبختانه بازی خانم افشار نازنین و ساناز جان ( اینجا توضیح بدهم ما در تئاترمان گریم! نداشتیم و ایشان اصالتا اهل بندرعباس عزیز ما هستند) را لااقل مورد حمله قرار ندادید. در مورد توانایی و بازی و تجربه ی تئاتری بهنام تشکر و ویدا جوان هم نیازی به دفاع نمی بینم. هر آنچه لازم است ایشان با شیفتگی که در همه ی این سالها نسبت به بازی در تئاتر و هنرمندی، پای بندی و مسئولیت پذیری شان به هنرِ بازیگری تئاتر _ با همه ی سختی و تنگناهایش_ نشان داده اند، گفته اند … به عنوان کارگردان از همه ی عزیران بازیگرِ «شَک؛ یک تمثیل» _ با آنکه هر روز سعی در بهتر شدم داریم _ راضی ام چون هرآنچه ارایه ی شخصیت ها لازم داشته ایشان عرضه کرده اند و اگر احیانا، احیانا کوتاهی دیده شده به من برمی گردد …

در مورد بحث سلبریتی زدگی! _ که همواره در گفتگو هایم با خبرگزاری ها به شکل غلط اش خود بارها نقد کرده ام _ باید بگویم، نمایش هایی که ما تاکنون به صحنه برده ایم و شاید شما هم دیده باشید، شاهدی ست بر اینکه هرگز نمی تواند به گروه ما منتسب شود … اضافه کنم اینکه بازیگر شناخته شده و البته توانا برای بازی تئاتر بیاید، اصلا جای عیب نیست، عیب این است که ما صرفا به خاطر شهرت او را دعوت کنیم … شما را در این اظهار نظر به انصاف توصیه می کنم برادر عزیز …

طولانی شد؛ در آخر بی تعارف بگویم از خواندن نظر شما، اصلا ناراحت نشدم، نظر است و شما حق دارید نظر بدهید … فقط یک مورد غمگین ام کرد … اینکه چرا با همه ی تلاش ام نتوانستم به شما این نکته را منتقل کنم که هیچگاه قاطعانه قضاوت نکنیم …

موفق باشید …
۲۹ فروردین
کورش سلیمانی
آقای چیانی عزیز سلام و ممنونم از اینکه پیام ایشان را رساندید … اما بعد: آقای کیانی عزیز سلام … اول از اینکه به تماشای نمایش ما آمدید و وقت گذاشتید برای نوشتن یادداشت تان از شما صمیمانه ...
درود جناب سلیمانی عزیز. بنده خودم نمایش شما رو امشب قراره که ببینم و طبیعتا فعلا هیچ نظر منفی یا مثبتی ندارم و خواستم یادآوری کنم صرفا فرستنده این پیام بودم به خاطر محدودیت اکانت جناب کیانی. ممنونم از پاسخ مبسوطی که با سعه صدر دادید. امشب به دیدن اثرتون خواهم اومد و مفصل دربارش خواهم نوشت. موفق باشید و پیشرو✌️
۲۹ فروردین
حسین چیانی
درود جناب سلیمانی عزیز. بنده خودم نمایش شما رو امشب قراره که ببینم و طبیعتا فعلا هیچ نظر منفی یا مثبتی ندارم و خواستم یادآوری کنم صرفا فرستنده این پیام بودم به خاطر محدودیت اکانت جناب کیانی. ...
آقای چیانی عزیز باز هم ممنونم … به امید دیدار و خوش آمدید …
۲۹ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید