در خوابگاه ی پادگان، جایی ک نظم نظامی با بینظمی روحی سربازها در تعارضه، نمایشی شکل میگیره ک از دل یک شوخی ساده، به یک تراژدی روانی و اخلاقی
... دیدن ادامه ››
عمیق تبدیل میشه🥴😵💫
همهچیز از تصمیم شش سرباز برای برگزاری جشن پتو برای همخدمتیشون آغاز میشه، یک رسم شناختهشده و به ظاهر بیضرر. اما همین شوخی، ب نقطهی آغاز سقوط اخلاقی جمعیشون بدل میشه. وقتی متوجه میشن ک آن سرباز دیگر نفس نمیکشد، اولین واکنش، نه کمک یا اعتراف، بلکه سکوت، انکار و پنهانکاری است🤗
در این لحظه، ما وارد قلب روان انسانها میشیم، جایی که هر کدوم از سربازها برای حفاظت از خودشون، دست به انکار نقش خود میزنن و گناه را به دوش دیگری میاندازن.اونها خودشون رو با ی قسم کورکورانه متحد میکنند، اما این اتحاد، بیشتر شبیه همدستی در گناهی ناگفتنی است تا ی عهد رفاقت. وجدانِ جمعیشان ترک برمیداره، و آنچه بینشان میماند، سکوتی مرگبار، پر از اضطراب، ترس و شک است.☠️
تراژدی زمانی کامل میشود ک میفهمیم آن سرباز فوتشده، همان روز معافیتش صادر شده و فردای آن شب قرار بوده خدمتش تمام شود. این حقیقت، نماد تلخی از تقدیر، بیرحمی زمان، و نادانی انسان است. مرگی ک میتوانست رخ ندهد، تنها بهخاطر لحظهای شوخی، غرور جمعی و ناآگاهی رخ داده.😑
از نظر هنری، نمایش با بازی نور و تاریکی پیش میرود. خاموشی شبانه فقط مربوط به چراغها نیست،خاموشی وجدان و تاریکی حقیقت نیز هست. ما در فضایی بسته، تنگ و ساکت قرار داریم،خوابگاهی ک حالا نه محل استراحت، ک به قربانگاه روان سربازها تبدیل شده است.👀
نام نمایش قربانگاه، بار معنایی سنگینی دارد. اینجا نه فقط یک انسان، بلکه بیگناهی، اعتماد و شاید حتی انسانیت قربانی میشود. سربازی ک مرگش در بستر شوخی رخ میده، خودش بیخبر از اینکه به پایان نزدیک است، و دیگران بیخبر از اینکه با ی لحظه، ی تصمیم، وارد جهنم درونیای میشوند ک پایان ندارد.🕳️
در غیاب قهرمان، تمرکز داستان بر روی بازتاب درونی مرگ است
نه خود مرگ!
این انتخاب جسورانه، باعث میشود تماشاگر مدام به این فکر کنه ک
اگر من یکی از این شش نفر بودم، چیکا میکردم؟
اینجاست ک نمایش، صرفاً یک روایت نیست، بلکه ب آیینهای برای تماشاگر تبدیل میشود.
آیینهای که باید در آن چهرهی خودش را در موقعیتی بحرانی ببیند.
در نهایت، نمایش قربانگاه اثریست درباره مرز باریک شوخی و خشونت، دوستی و خیانت، بیگناهی و گناه جمعی، و مهمتر از همه: بار روانی رازی ک گفته نمیشود اما خاموش هم نمیماند.🤗
در آخر مجید عراقی عزیز و صادق برقعی عزیز فوق العاده هستن🕊️❣️🕊️
امشب برای آقای علی غریب ک بازی اشون هم خوب بود، اتفاقی در حین اجرا افتاد ک امیدوارم سلامت باشن🕊️🤗🕊️