در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | اشکان رفیعی درباره نمایش کاما: نمایش «کاما» و پیوند آن با مفهوم جاودانگی دیشب، هشتم فروردین‌ماه ۱۴
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:34:57
اشکان رفیعی (ashkanrafiei)
درباره نمایش کاما i
نمایش «کاما» و پیوند آن با مفهوم جاودانگی

دیشب، هشتم فروردین‌ماه ۱۴۰۴، فرصتی دست داد تا اجرای نمایش کاما را در بلک‌باکس پردیس تئاتر و موسیقی ... دیدن ادامه ›› باغ کتاب تهران تماشا کنم.
این نمایش بر اساس نمایشنامه ویت اثر مارگارت ادسن شکل گرفته و با دراماتورژی، طراحی، بازنویسی و کارگردانی سروش زرینی به صحنه رفته است.

نمایش کاما اثری تأثیرگذار بود که در ابعاد مختلف توانست مرا تحت تأثیر قرار دهد.
مهدی وحیدروش در این نمایش سه نقش متفاوت را ایفا کرد: پدر ویوین بیرینگ، استادش که او را به سمت تحقیق درباره اشعار جان دان سوق داد و پزشکش که زمانی شاگرد او بوده است. او این سه نقش را با مهارت و تسلطی کم‌نظیر اجرا کرد.
در کنار او، ساناز پوردشتی نیز در نقش ویوین بیرینگ حضوری درخشان داشت و با بازی ظریف و عمیق خود، بار احساسی نمایش را به اوج رساند.

هویت در برابر مرگ

برداشت شخصی من از نمایشنامه این بود که هویت ما، که در طول زندگی تحت تأثیر عوامل متعددی شکل می‌گیرد، در لحظه‌ی مرگ هیچ کمکی به ما نمی‌کند. ما با ابزارهایی مانند تحصیلات، موقعیت اجتماعی و شغلی و دستاوردهای علمی نمی‌توانیم مرگ خود را تغییر دهیم یا در برابر آن اختیاری داشته باشیم. این واقعیت، ترسی بنیادین را در انسان ایجاد می‌کند.

از همین رو، بیشتر مکاتب فکری و فلسفی، از ادیان گرفته تا مکاتب غیردینی، تلاش کرده‌اند نوعی از جاودانگی را برای انسان متصور شوند تا او بتواند با آرامش بیشتری با مفهوم مرگ مواجه شود.

مکاتب دینی اغلب در فلسفه‌ی اولی و متافیزیک خود به حیات پس از مرگ اشاره دارند و فلسفه‌ی اخلاق آن‌ها نیز بر مجموعه‌ای از اعمال استوار است که رعایت یا پرهیز از آن‌ها، کیفیت زندگی پس از مرگ را تعیین می‌کند.

مکاتب غیرمذهبی همچون ناسیونالیسم و کمونیسم، جاودانگی را نه در حیات پس از مرگ، بلکه در حضور ماندگار فرد در حافظه‌ی تاریخی و جمعی جامعه می‌جویند. فلسفه‌ی اخلاق این مکاتب نیز بر پایه‌ی اعمالی است که موجب ماندگاری نام و اثر فرد در تاریخ می‌شود.

جاودانگی در هنر، فلسفه و سیاست

من بر این باورم که یکی از بهترین روش‌ها برای تحقق این نوع از جاودانگی، خلق آثار هنری، ادبی و فلسفی است.
هنر و اندیشه، برخلاف بسیاری از دیگر دستاوردهای انسانی، می‌توانند قرن‌ها پس از خالقشان همچنان الهام‌بخش و مؤثر باقی بمانند.

البته تأثیرگذاری در سیاست نیز یکی از راه‌های مهم جاودانگی است. برای مثال شخصیتی همچون امیرکبیر، بدون خلق اثری هنری یا فلسفی، توانست با اصلاحات بنیادین و اقدامات عملی خود در تاریخ ماندگار شود.
او نه کتابی نوشت و نه مکتب فکری مستقلی را بنیان نهاد، اما تغییرات او در ساختار دیوانی، تأسیس دارالفنون، مبارزه با فساد، و تلاش برای استقلال ایران، نامش را جاودانه کرد.

پیوند سیاست، هنر و فلسفه

نمی‌توان به‌طور قطعی گفت که تأثیرگذاری در کدام یک از این حوزه‌ها پایدارتر است، زیرا این سه حوزه تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند. سیاستمداران محصول هنر، ادبیات و فلسفه‌ی زمانه‌ی خود و یا پیش از خود هستند و در عین حال، سیاست‌گذاری‌ها نیز بستر رشد و شکوفایی یا سرکوب هنر و اندیشه را فراهم می‌کنند.

گاهی دوره‌های شکوفایی سیاسی، فرصت طلایی برای رشد فرهنگی و هنری ایجاد می‌کنند و گاهی هم دوره‌های سخت و سرکوبگرانه، زمینه‌ساز تفکر و خلق آثار هنری و فلسفی تأثیرگذار می‌شوند که خود به ابزار تغییر تبدیل می‌گردند.

اما یک نکته‌ی مهم این است که هر اثر، به دلیل قابلیت تفسیرهای متفاوت، در معرض تحریف نیز قرار می‌گیرد. این مسئله هم در سیاست و هم در هنر و فلسفه دیده می‌شود.
بسیاری از متون فلسفی در طول زمان تفاسیر متفاوتی یافته‌اند و شخصیت‌های تاریخی نیز بسته به شرایط سیاسی و اجتماعی هر دوره، بازخوانی شده‌اند.

شاید بتوان گفت که ماندگارترین آثار و شخصیت‌ها، آن‌هایی هستند که توانایی تطبیق‌پذیری با زمان‌های مختلف را دارند و به انسان‌های هر دوره امکان خوانش و بازاندیشی می‌دهند.
در نهایت، آنچه اهمیت دارد، تأثیرگذاری عمیق و ماندگار بر جامعه است؛ چه در عرصه‌ی هنر، چه در عرصه‌ی اندیشه و چه در میدان سیاست.

اشکان رفیعی – نهم فروردین‌ماه ۱۴۰۴
ساناز پوردشتی (sanazpourdashti)
ممنون اشکان جان
۴ روز پیش، شنبه
سروش زرینی (soorooshzarini)
ممنونتونم🍀🍀
۴ روز پیش، شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید